دیوان حافظ – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند؟
گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند؟

اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند
دل قوی دار که از بهرِ خدا بگشایند

به صفایِ دلِ رندانِ صَبوحی‌زدگان
بس درِ بسته به مِفْتاحِ دعا بگشایند

نامهٔ تَعزیَتِ دختر رَز بِنْویسید
تا همه مُغبَچِگان زلفِ دوتا بگشایند

گیسوی چنگ بِبُرّید به مرگِ مِیِ ناب
تا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند

درِ میخانه ببستند خدایا مپسند
که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند

حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زُنّار ز زیرش به دَغا بگشایند



  دیوان حافظ - منم که گوشه میخانه خانقاه من است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

زندان غریبی شمرد دوش پدر را
طفلی که بدآموز به مادر شده باشد
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آستین

(اِ.)
۱- قسمتی از جامه که از شانه تا مچ دست را می‌پوشاند.
۲- مقدار چیزی که در آستین جا شود.
۳- طریقه، راه. ؛ ~بالا زدن کنایه از: همت کردن، اقدام کردن.

دیدگاهتان را بنویسید