دیوان حافظ – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند؟
گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند؟

اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند
دل قوی دار که از بهرِ خدا بگشایند

به صفایِ دلِ رندانِ صَبوحی‌زدگان
بس درِ بسته به مِفْتاحِ دعا بگشایند

نامهٔ تَعزیَتِ دختر رَز بِنْویسید
تا همه مُغبَچِگان زلفِ دوتا بگشایند

گیسوی چنگ بِبُرّید به مرگِ مِیِ ناب
تا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند

درِ میخانه ببستند خدایا مپسند
که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند

حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زُنّار ز زیرش به دَغا بگشایند



  دیوان حافظ - ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

مهر منیر را نبود جامهٔ سیاه
ای آفتاب حسن سیه پوش کیستی؟
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آباء علوی

(~ عُ یُ) [ ع. ] (اِمر.)پدران آسمانی، کنایه از: هفت سیاره یا هفت آسمان.

دیدگاهتان را بنویسید