دیوان حافظ – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند؟
گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند؟

اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند
دل قوی دار که از بهرِ خدا بگشایند

به صفایِ دلِ رندانِ صَبوحی‌زدگان
بس درِ بسته به مِفْتاحِ دعا بگشایند

نامهٔ تَعزیَتِ دختر رَز بِنْویسید
تا همه مُغبَچِگان زلفِ دوتا بگشایند

گیسوی چنگ بِبُرّید به مرگِ مِیِ ناب
تا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند

درِ میخانه ببستند خدایا مپسند
که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند

حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زُنّار ز زیرش به دَغا بگشایند



  شاهنامه فردوسی -  نامه كاوس به رستم و خواندن او از زابلستان‏‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

هر چند صد بیابان وحشی‌تر از غزالیم
ما را به گوشهٔ چشم، تسخیر می‌توان کرد
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کلثوم

(کُ) [ ع. ]
۱- (ص.) رخسار بی ترش - رویی.
۲- نامی است از نام‌های زنان. ؛~ ننه کنایه از: زن سالمند با اعتقادات کهنه و قدیمی شده یا خرافی.

دیدگاهتان را بنویسید