دیوان حافظ – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند؟
گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند؟

اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند
دل قوی دار که از بهرِ خدا بگشایند

به صفایِ دلِ رندانِ صَبوحی‌زدگان
بس درِ بسته به مِفْتاحِ دعا بگشایند

نامهٔ تَعزیَتِ دختر رَز بِنْویسید
تا همه مُغبَچِگان زلفِ دوتا بگشایند

گیسوی چنگ بِبُرّید به مرگِ مِیِ ناب
تا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند

درِ میخانه ببستند خدایا مپسند
که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند

حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا
که چه زُنّار ز زیرش به دَغا بگشایند



  شاهنامه فردوسی - پادشاهى گرشاسپ
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دلدار که گفتا به توام دل نگران است
گو می‌رسم اینک به سلامت نگران باش
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

گاو موسی

(وِ) (اِ.) گاوی که طبق روایت قرآن می‌بایست قوم بنی اسرائیل به امر حضرت موسی قربانی کنند.

گاو کون کردن

(کَ دَ) (مص ل.) قضای حاجت کردن، ریدن.

گاو گردون

(وِ گَ) نک گاو فلک.

گاوآب

(اِمر.) جُلبک.

گاوآهن

(هَ) (اِ.)ابزاری برای کندن و شخم زدن زمین دارای تیغه یا تیغه‌های فولادی سنگین که به وسیله چهارپا به ویژه گاو بر روی زمین کشیده می‌شود.

گاوبازی

(اِ.)
۱- جنگ با گاو نر که در برخی از کشورها از ورزش‌های رایج است.
۲- نوعی مسابقه در برخی از روستاهای ایران به صورت جنگ میان گاوهای نر.

گاوبند

(بَ) (ص فا.) صاحبِ گاوی که می‌تواند با پرداخت سهمی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند.

گاوبندی کردن

(~. کَ دَ) (مص ل.) بند و بست کردن، موافقت میان دو یا چند نفر برای انجام عملی (معمولاً ناروا)، زد و بند.

گاوتکیه

(تِ یَ یا یِ) [ فا - ع. ] (اِمر.) تکیه و متکای بزرگ طولانی که بزرگان چون بر مسند نشینند آن را بر پشت گذارند.

گاودانی

(اِمر.) آغل گاو، زاغه.

گاودل

(دِ) (ص مر.)
۱- نادان، احمق.
۲- ترسنده، جبان.

گاودم

(دُ) (اِمر.) نفیر، بوق.

گاودوش

(اِمر.) ظرفی سرگشاده که شیر گاومیش و گاو را در آن دوشند.

گاورس

(وِ یا وَ) (اِ.) دانه تلخ مزه گیاهی از نوع ارزن که در کشتزار گندم روید.

گاورسه

(وَ رْ س) (ص.)
۱- هرچیز خرد و ریز مانند گاورس.
۲- ریزه کاری در زرگری به ویژه در انگشتر.

گاورنگ

(رَ) (ص مر.) آنچه به هیئت گاو است. گرز (گرزه) گاورنگ: گرز فریدون که سر آن به شکل سر گاو بود.

گاوزبان

(زَ) [ معر. ] (اِمر.) گیاهی است علفی و یکساله با برگ‌های منفرد و پوشیده از تارهای خشن. گل‌های آن ابتدا قرمز مایل به بنفش ولی به تدریج به رنگ آبی زیبا درمی آیند. قسمت مورد استفاده این گیاه ...

گاوزنبور

(زَ) (اِمر.) زنبور درشت قرمز.

گاوسر

(سَ) (ص مر.) = گاوسار: گرزی که به شکل سر گاو ساخته باشند.

گاوشنگ

(شَ) (اِمر.) چوبی که با آن گاو را می‌رانند.


دیدگاهتان را بنویسید