دیوان حافظ – به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست

به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست

به جانِ خواجه و حقِ قدیم و عهدِ درست
که مونسِ دمِ صبحم، دعایِ دولتِ توست

سِرِشک من که ز طوفان نوح دست بَرَد
ز لوح سینه نیارَست نقشِ مهرِ تو شُست

بکن معامله‌ای، وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست

زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتَمِ جم، یاوه کرد و باز نَجُست

دلا طَمَع مَبُر از لطفِ بی‌نهایتِ دوست
چو لافِ عشق زدی، سر بباز، چابک و چُست

به صدق کوش، که خورشید زایَد از نَفَسَت
که از دروغ سیه‌روی گشت صبحِ نخست

شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
نمی‌کنی به ترحم، نِطاق سلسله سست

مرنج حافظ و از دلبر‌ان حِفاظ مجوی
گناه باغ چه باشد چو این گیاه نَرُست



  دیوان حافظ - چو بشنوی سخن اهل دل، مگو که خطاست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ساقی از رطل گرانسنگی سبکدل کن مرا
حلقهٔ بیرون این دنیای باطل کن مرا
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کشکرک

(کَ کَ رَ) (اِ.) پرنده‌ای است از راسته سبکبالان جزو دسته دندانی نوکان از تیره کلاغ‌ها که در اکثر نقاط کره زمین یافت می‌شود. کشکرک دمی دراز دارد. رنگ پرهایش سیاه و سفید است. پرنده‌ای چابک و موذی و مزور است و خوراکش دانه و میوه و حشرات و گوشت و تخم مرغان دیگر می‌باشد. زیر سینه ماده آن سفید رنگ است. وی لانه اش را روی درختان بزرگ نزدیک آبادی‌ها بنا می‌کند. گاهی هم برخی صداها را تقلید می‌کند؛ زاغی، قشقره، زاغ پیسه، زاغ دو رنگ. زاغ سیاه سفید، عقعق، عکعک، عکه، کراک نیز نامیده می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید