دیوان حافظ – به آب روشن می عارفی طهارت کرد

به آب روشن می عارفی طهارت کرد

به آبِ روشنِ می عارفی طهارت کرد
عَلَی الصَّباح، که میخانه را زیارت کرد

همین که ساغرِ زَرّینِ خور، نهان گردید
هِلال عید به دورِ قدح اشارت کرد

خوشا نماز و نیازِ کسی که از سرِ درد
به آبِ دیده و خونِ جگر طهارت کرد

امام خواجه، که بودش سرِ نمازِ دراز
به خونِ دخترِ رَز خرقه را قِصارت کرد

دلم ز حلقهٔ زلفش به جان خرید آشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد

اگر امامِ جماعت طلب کند امروز
خبر دهید که حافظ به می طهارت کرد







  شاهنامه فردوسی - داستان جنگ هفت گردان‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

نیابد مراد آنکه جوینده نیست
که جویندگی عین بالندگی ست
«خواجوی کرمانی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

تابلو

(لُ) [ فر. ] (اِ.)
۱- صفحه نقاشی.
۲- تخته‌ای سیاه یا سبز در کلاس درس.
۳- صفحه‌ای از جنس فلز، پلاستیک... که نام یا مشخصات محلی روی آن قید شده باشد.
۴- (عا.) بسیار متمایز و مشخص.

دیدگاهتان را بنویسید