دیوان حافظ – بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تابِ من به جهان، طُرِّهٔ فلانی داد

دلم خزانهٔ اسرار بود و دستِ قضا
درش بِبَست و کلیدش به دل‌سِتانی داد

شکسته‌وار به درگاهت آمدم، که طبیب
به مومیاییِ لطفِ توام، نشانی داد

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاریِ ناتوانی داد

برو معالجهٔ خود کن ای نصیحت‌گو
شراب و شاهدِ شیرین، که را زیانی داد؟

گذشت بر منِ مسکین و با رقیبان گفت
دریغ، حافظِ مسکینِ من، چه جانی داد






  دیوان حافظ - رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

چون صدف هر کس که در دامان ساحل ماند، ماند
نیست ممکن، نقش پا را از زمین برخاستن
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گود

(گَ یا گُ)
۱- (ص.) عمیق، ژرف.
۲- (اِ.) جایی در زورخانه که به شکل‌های چهارگوش و شش گوش ساخته می‌شود برای انجام حرکات ورزشی یا کشتی.

دیدگاهتان را بنویسید