دیوان حافظ – بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تابِ من به جهان، طُرِّهٔ فلانی داد

دلم خزانهٔ اسرار بود و دستِ قضا
درش بِبَست و کلیدش به دل‌سِتانی داد

شکسته‌وار به درگاهت آمدم، که طبیب
به مومیاییِ لطفِ توام، نشانی داد

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاریِ ناتوانی داد

برو معالجهٔ خود کن ای نصیحت‌گو
شراب و شاهدِ شیرین، که را زیانی داد؟

گذشت بر منِ مسکین و با رقیبان گفت
دریغ، حافظِ مسکینِ من، چه جانی داد






  شاهنامه فردوسی - پاسخ دادن فريدون پسران را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

چو دل در زلف تو بسته‌ست حافظ
بدین سان کار او در پا میفکن
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

انضباط

(اِ ض ِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) نظم داشتن.
۲- (اِمص.) نظم و ترتیب.

انضمام

(اِ ض ِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) ضمیمه شدن.
۲- (اِمص.) پیوستگی.

انطاق

(اِ) [ ع. ] (مص م.) به سخن آوردن، به نطق در آوردن کسی را.

انطباع

(اِ طِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) نقش پذیرفتن.
۲- چاپ کردن.
۳- (اِ.) چاپ.

انطباق

(اِ طِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) برابر شدن، یکسان گشتن.
۲- (اِمص.) برابری، یکسانی. ج. انطباقات.

انطفاء

(اِ طِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) خاموش شدن آتش.
۲- (اِمص.) خاموشی.

انطلاق

(اِ طِ) [ ع. ] (مص ل.) گشاده رو شدن، روان شدن، رها شدن.

انطماس

(اِ طِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) نیست شدن، محو گر دیدن.
۲- (اِمص.) ناپیدایی.

انطواء

(اِ طِ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- پیچیده شدن، نوشته شدن.
۲- دربرداشتن.

انظار

( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ نظر؛ نگاه‌ها.

انعام

( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ نعم ؛ چارپایان.

انعام

( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص م.) نعمت بخشیدن.
۲- (اِمص.) دهش.

انعدام

(اِ عِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) معدوم شدن، نابود شدن.
۲- (اِمص.) نیستی، نابودی.

انعزال

(اِ عِ) [ ع. ] (مص ل.) گوشه گیر شدن، به کنار رفتن.

انعطاف

(اِ عِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) خم شدن، کج شدن.
۲- (اِمص.) خمیدگی.
۳- (اِ.) خم.

انعقاد

(اِ عِ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- ب سته شدن پیمان.
۲- بسته شدن مایع.

انعکاس

(اِ عِ) [ ع. ] (مص م.) بازتاباندن.

انغمار

(اِ غِ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- به آب فرو شدن.
۲- فرو رفتن در کاری.

انغماس

(اِ غِ) [ ع. ] (مص ل.) زیر آب رفتن.

انغوزه

(اَ زِ یا زَ) (اِ.) =انگژد. انگوژد. انگژه. انگوژه: صمغی است که از گیاه انگدان گیرند و به آن صمغ انجدان نیز گویند و آن به صورت دانه‌های صمغی به درشتی یک نخود تا یک گردو دیده می‌شود و به ...


دیدگاهتان را بنویسید