دیوان حافظ – بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تابِ من به جهان، طُرِّهٔ فلانی داد

دلم خزانهٔ اسرار بود و دستِ قضا
درش بِبَست و کلیدش به دل‌سِتانی داد

شکسته‌وار به درگاهت آمدم، که طبیب
به مومیاییِ لطفِ توام، نشانی داد

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاریِ ناتوانی داد

برو معالجهٔ خود کن ای نصیحت‌گو
شراب و شاهدِ شیرین، که را زیانی داد؟

گذشت بر منِ مسکین و با رقیبان گفت
دریغ، حافظِ مسکینِ من، چه جانی داد






  دیوان حافظ - نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

در مقام فیض، غفلت زور می‌آرد به من
بیشتر در گوشهٔ محراب خوابم می‌برد
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

یوم

(یَ یا یُ) [ ع. ] (اِ.) روز. ج. ایام.

یوم البعث

(یَ یا یُ مُ لْ بَ) [ ع. ] (اِمر.) روز رستخیز، روز قیامت.

یوم الحساب

(~ُ. لú ح) [ ع. ] (اِمر.) روز قیامت، روز شمار.

یوم الدین

(~.) [ ع. ] (اِمر.) روز قیامت، روزشمار.

یوم القرار

(~. قَ) [ ع. ] (اِمر.) روز قیامت، روز رستخیز.

یوم الله

(~ُ لْ لا) [ ع. ] (اِمر.) روز مقدس، روز گرامی.

یوم الموعود

(~. مَ) [ ع. ] (اِمر.) روز قیامت، روز رستخیز.

یومیه

(یُ یِ) [ ع - فا. ] (ق.) روزانه، مخارج روزانه.

یون

(اِ.) نمد زین، روپوش زین.

یون

(یُ) [ فر. ] (اِ.) اتم یا گروهی از اتم‌های باردار است که یک یا چند الکترون از دست داده‌است.

یونت ئیل

[ تر. ] (اِ.) هفتمین سال از دوره ۱۲ ساله ترکی.

یونجه

(یُ جِ) [ تر. ] (اِ.) گیاهی است از نوع اسپرس که خوراک چهارپایان است.

یونسکو

(نِ کُ) [ انگ. ]Unesco (اِ.) سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی.

یونولیت

(یُ نُ) [ انگ. ] (اِ.) نام تجاری ماده‌ای سبک و متخلخل و معمولاً سفید که در بسته بندی و عایق کاری کاربرد دارد، فیبر سفید.

یونیسف

(س) [ انگ. ]Unicef (اِ.) سازمانی وابسته به سازمان ملل متحد که هدفش کمک به بهداشت کودکان و مادران است.

یوگا

[ سنس. ] (اِ.) مجموعه‌ای از تمرین‌های بدنی برای تأمین تن درستی و به دست آوردن قدرت روحی.

یویو

(یُ یُ) (اِ.) نوعی اسباب بازی کودکان.

یک

(~.) (ص)۱ - تنها و بی همتا.
۲- نخست، اول.
۳- (کن.) درجه بالا، بسیار خوب.

یک

(یَ یا یِ) [ په. ] (اِ.) نخستین شماره اعداد، واحد.

یک اسبه

(~. اَ بِ) (اِ.) (ص مر.)
۱- دارای یک اسب.
۲- یک تنه، به تنهایی.
۳- (اِ.) آفتاب.


دیدگاهتان را بنویسید