دیوان حافظ – بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد
بادِ غیرت به صدش خار پریشان‌دل کرد

طوطیی را به خیالِ شکری دل‌خوش بود
ناگَهَش سیلِ فنا نقشِ اَمَل، باطل کرد

قُرَّةُ الْعینِ من آن میوهٔ دل یادش باد
که چه آسان بشد و کارِ مرا مشکل کرد

ساروان بارِ من افتاد، خدا را مددی
که امیدِ کَرَمَم همرهِ این مَحمِل کرد

رویِ خاکیّ و نمِ چشمِ مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طرب‌خانه از این کَهگِل کرد

آه و فریاد که از چشمِ حسودِ مهِ چرخ
در لحد، ماهِ کمان‌ابرویِ من منزل کرد

نزدی شاه‌رخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم؟ بازی ایام مرا غافل کرد






  شاهنامه فردوسی - پيروز نامه منوچهر نزد فريدون
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال
ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

اخ

(اُ) (صت.)
۱- صوتی است که هنگام درد و سوزش بر زبان رانند.
۲- صوتی است برای نمودن خوشی و لذت.

دیدگاهتان را بنویسید