دیوان حافظ – بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد
بادِ غیرت به صدش خار پریشان‌دل کرد

طوطیی را به خیالِ شکری دل‌خوش بود
ناگَهَش سیلِ فنا نقشِ اَمَل، باطل کرد

قُرَّةُ الْعینِ من آن میوهٔ دل یادش باد
که چه آسان بشد و کارِ مرا مشکل کرد

ساروان بارِ من افتاد، خدا را مددی
که امیدِ کَرَمَم همرهِ این مَحمِل کرد

رویِ خاکیّ و نمِ چشمِ مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طرب‌خانه از این کَهگِل کرد

آه و فریاد که از چشمِ حسودِ مهِ چرخ
در لحد، ماهِ کمان‌ابرویِ من منزل کرد

نزدی شاه‌رخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم؟ بازی ایام مرا غافل کرد






  دیوان حافظ - به ملازمان سلطان، که رساند این دعا را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بيش و کم زمانه خيالي است، مي بيار
تا پشت پا زنيم بر اين بيشي و کمي
«پژمان بختياري»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ابریشم

(اَ شَ یا شُ) [ په. ] (اِ.)
۱- رشته‌های بسیار نازکی که از پیله کرم ابریشم جدا می‌کنند و استفاده می‌کنند.
۲- سازهای زه دار.
۳- درختی از دسته گل ابریشم‌ها جزء تیره پروانه واران که گونه‌ای از آن در جنگل‌های شمال ایران به نام شب خسب (شوفِس) موجود است.

دیدگاهتان را بنویسید