دیوان حافظ – بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد
بادِ غیرت به صدش خار پریشان‌دل کرد

طوطیی را به خیالِ شکری دل‌خوش بود
ناگَهَش سیلِ فنا نقشِ اَمَل، باطل کرد

قُرَّةُ الْعینِ من آن میوهٔ دل یادش باد
که چه آسان بشد و کارِ مرا مشکل کرد

ساروان بارِ من افتاد، خدا را مددی
که امیدِ کَرَمَم همرهِ این مَحمِل کرد

رویِ خاکیّ و نمِ چشمِ مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طرب‌خانه از این کَهگِل کرد

آه و فریاد که از چشمِ حسودِ مهِ چرخ
در لحد، ماهِ کمان‌ابرویِ من منزل کرد

نزدی شاه‌رخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم؟ بازی ایام مرا غافل کرد






  شاهنامه فردوسی - كشتن رستم ژنده‏ رزم را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

چپ

(چَ)
۱- (ص. ق.) کج، ناراست.
۲- (ص.) واژگون.
۳- لوچ، دو بین.
۴- کسی که با دست چپ کار می‌کند.
۵- (اِ.) طرف چپ.
۶- اصطلاحی سیاسی و آن عنوانی است برای تمام کسانی که در مرام‌های سیاسی خود خواستار دگرگونی‌ها و تحولات انقلابی و تند می‌باشند. این اصطلاح از انقلاب فرانسه گرفته شده‌است چون در مجمع ملی آن نمایندگان انقلابی تندرو در طرف چپ و محافظه کارها در طرف راست می‌نشستند. ؛~ افتادن با کسی کنایه از: با کسی بد شدن.

دیدگاهتان را بنویسید