دیوان حافظ – بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هایِ زار داشت

گفتمش در عین وصل‌، این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود، از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و نازِ ما با حُسنِ دوست
خُرَّم آن کز نازنینان‌، بختِ برخوردار داشت

خیز تا بر کِلکِ آن نقاش‌، جان افشان کنیم
کـ‌این همه نقشِ عجب در گردشِ پرگار داشت

گر مریدِ راهِ عشقی فکرِ بدنامی مکن
شیخِ صنعان خرقه رهنِ خانهٔ خَمّار داشت

وقتِ آن شیرین قلندر خوش که در اَطوارِ سیر
ذکرِ تسبیحِ مَلَک در حلقهٔ زُنّار داشت

چشمِ حافظ زیرِ بامِ قصرِ آن حوری سرشت
شیوهٔ جَنّاتُ تَجری تَحتِهَا الاَنهار داشت

  شاهنامه فردوسی - آمدن سام به ديدن رستم
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

کافر مبیناد این غم که دیده‌ست
از قامتت سرو از عارضت ماه
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آدنیس

(دُ نِ) [ لا. ] (اِ.)
۱- گیاهی از تیره آلاله‌ها. برگ‌هایش بریده و کمی از آلاله پهن تر، دارای گل‌های زرد و قرمز و در مزارع گندم پراکنده‌است.
۲- از رب النوع‌های فنقی که به صورت جوانی بسیار زیبا تصویر شده‌است، او را گرازی وحشی به سختی زخمی می‌کند. آفرودیت (الهه عشق) او را به صورت لاله نعمانی درآورد.

دیدگاهتان را بنویسید