دیوان حافظ – بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هایِ زار داشت

گفتمش در عین وصل‌، این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود، از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و نازِ ما با حُسنِ دوست
خُرَّم آن کز نازنینان‌، بختِ برخوردار داشت

خیز تا بر کِلکِ آن نقاش‌، جان افشان کنیم
کـ‌این همه نقشِ عجب در گردشِ پرگار داشت

گر مریدِ راهِ عشقی فکرِ بدنامی مکن
شیخِ صنعان خرقه رهنِ خانهٔ خَمّار داشت

وقتِ آن شیرین قلندر خوش که در اَطوارِ سیر
ذکرِ تسبیحِ مَلَک در حلقهٔ زُنّار داشت

چشمِ حافظ زیرِ بامِ قصرِ آن حوری سرشت
شیوهٔ جَنّاتُ تَجری تَحتِهَا الاَنهار داشت

  دیوان حافظ - گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

برشکن کاکل ترکانه که در طالع توست
بخشش و کوشش خاقانی و چنگزخانی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

یوم

(یَ یا یُ) [ ع. ] (اِ.) روز. ج. ایام.

یوم البعث

(یَ یا یُ مُ لْ بَ) [ ع. ] (اِمر.) روز رستخیز، روز قیامت.

یوم الحساب

(~ُ. لú ح) [ ع. ] (اِمر.) روز قیامت، روز شمار.

یوم الدین

(~.) [ ع. ] (اِمر.) روز قیامت، روزشمار.

یوم القرار

(~. قَ) [ ع. ] (اِمر.) روز قیامت، روز رستخیز.

یوم الله

(~ُ لْ لا) [ ع. ] (اِمر.) روز مقدس، روز گرامی.

یوم الموعود

(~. مَ) [ ع. ] (اِمر.) روز قیامت، روز رستخیز.

یومیه

(یُ یِ) [ ع - فا. ] (ق.) روزانه، مخارج روزانه.

یون

(اِ.) نمد زین، روپوش زین.

یون

(یُ) [ فر. ] (اِ.) اتم یا گروهی از اتم‌های باردار است که یک یا چند الکترون از دست داده‌است.

یونت ئیل

[ تر. ] (اِ.) هفتمین سال از دوره ۱۲ ساله ترکی.

یونجه

(یُ جِ) [ تر. ] (اِ.) گیاهی است از نوع اسپرس که خوراک چهارپایان است.

یونسکو

(نِ کُ) [ انگ. ]Unesco (اِ.) سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی.

یونولیت

(یُ نُ) [ انگ. ] (اِ.) نام تجاری ماده‌ای سبک و متخلخل و معمولاً سفید که در بسته بندی و عایق کاری کاربرد دارد، فیبر سفید.

یونیسف

(س) [ انگ. ]Unicef (اِ.) سازمانی وابسته به سازمان ملل متحد که هدفش کمک به بهداشت کودکان و مادران است.

یوگا

[ سنس. ] (اِ.) مجموعه‌ای از تمرین‌های بدنی برای تأمین تن درستی و به دست آوردن قدرت روحی.

یویو

(یُ یُ) (اِ.) نوعی اسباب بازی کودکان.

یک

(~.) (ص)۱ - تنها و بی همتا.
۲- نخست، اول.
۳- (کن.) درجه بالا، بسیار خوب.

یک

(یَ یا یِ) [ په. ] (اِ.) نخستین شماره اعداد، واحد.

یک اسبه

(~. اَ بِ) (اِ.) (ص مر.)
۱- دارای یک اسب.
۲- یک تنه، به تنهایی.
۳- (اِ.) آفتاب.


دیدگاهتان را بنویسید