دیوان حافظ – بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هایِ زار داشت

گفتمش در عین وصل‌، این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود، از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و نازِ ما با حُسنِ دوست
خُرَّم آن کز نازنینان‌، بختِ برخوردار داشت

خیز تا بر کِلکِ آن نقاش‌، جان افشان کنیم
کـ‌این همه نقشِ عجب در گردشِ پرگار داشت

گر مریدِ راهِ عشقی فکرِ بدنامی مکن
شیخِ صنعان خرقه رهنِ خانهٔ خَمّار داشت

وقتِ آن شیرین قلندر خوش که در اَطوارِ سیر
ذکرِ تسبیحِ مَلَک در حلقهٔ زُنّار داشت

چشمِ حافظ زیرِ بامِ قصرِ آن حوری سرشت
شیوهٔ جَنّاتُ تَجری تَحتِهَا الاَنهار داشت

  شاهنامه فردوسی - رشك بردن سلم بر ايرج
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

سرشک من که ز طوفان نوح دست برد
ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کلروفرم

(کُ لُ رُ فُ) [ فر. ] (اِ.) مایعی است بی رنگ و بیهوش کننده به فرمول ۳ CHCl که از اثر استخلاف سه اتم ئیدروژن متان به وسیله سه اتم کلر بدست می‌آید. این ماده در پزشکی به ...

کلروفیل

(کُ لُ رُ) [ فر. ] (اِ.) ماده سبز رنگی در گیاهان که کار فتوسنتز را در یاخته انجام دهد، سبزینه (فره).

کلروپلاست

(کُ لُ رُ پِ) [ فر. ] (اِ.) دانه‌های ریز دارای سبزینه که در یاخته‌های گیاهی یافت می‌شود، سبزدیسه. (فره).

کلس

(کِ) [ معر. ] (اِ.) آهک زنده را گویند که عبارت از اکسید کلسیم به فرمول Cao (آهک زنده آهکی است که در نتیجه حرارت دادن به سنگ آهک (Ca 3 Co) در کوره بدست می‌آید).

کلسیم

(کَ یُ) [ فر. ] (اِ.) عنصری است با علامت شیمیایی CU، نرم و محلول در آب. در طبیعت به صورت سنگ‌های آهکی و مرمر وجود دارد این عنصر ماده اصلی سازنده استخوان، دندان، برگ درختان و صدف است.

کلف

(کَ لَ) [ ع. ] (اِ.) لکه، لکه‌هایی که بر روی ماه و خورشید دیده می‌شود.

کلف

(~.) (اِ.) = کلب. کلپ: منقار مرغ.

کلفت

(کُ فَ) [ ع. ] (اِ.)
۱- مشقت، رنج، زحمت، سختی.
۲- خدمتکار زن، کنیز.

کلفت

(کُ لُ) (ص.) ستبر، ضخیم. ؛ ~ بار کسی کردن سخنان تلخ و زننده به او گفتن.

کلفهشنگ

(کَ فَ شَ) (اِ.) استالاکتیت، قندیل یخی که در ایام زمستان در زیر ناودان‌ها بسته می‌شود. گلفهشنگ و کلفخشنگ و کلفهسنگ هم گویند.

کلل

(کَ لَ) (اِ.) پری که پادشاهان و دلیران در رزم و جوانان زیبا در بزم بر سر دستار و کلاه می‌زدند، جیغه، جغه.

کلم

(کَ لَ) (اِ.) یکی از سبزی‌ها که به مصرف غذایی می‌رسد و بر چند نوع است: کلم برگ، کلم سنگ یا قمری، کلم پیچ که حاوی مقدار زیادی ویتامین ث می‌باشد.

کلم

(کَ لِ) [ ع. ] (اِ.) ج. کلمه.

کلمات

(کَ لَ) [ ع. ] (اِ.) جِ کلمه.

کلمات قصار

(~ ق) [ ع. ] (اِمر.) جمله‌ها و عبارت‌های کوتاه و پندآموز.

کلماسنگ

(کَ سَ) (اِ.) فلاخن.

کلمن

(کَ مَ) [ معر. ] (اِ.) صورت چهارم از صور هشتگانه ابجدی.

کلمن

(کُ مَ) [ انگ. ] (اِ.) نام تجاری یخدان.

کلمه

(کَ لَ مَ یا مِ) [ ع. کلمه ] (اِ.)
۱- سخن، گفتار.
۲- یک جزو از کلام، لفظ معنی دار.
۳- مجموعه حروفی که یک واحد را تشکیل دهند در دستور زبان فارسی معمولاً کلمه را به نه بخش تقسیم کنند: ...

کلمه الله

(کَ لِ مَ هُ لْ لا) [ ع. ] (اِمر.)
۱- کلمه خدا.
۲- عیسی (ع).


دیدگاهتان را بنویسید