دیوان حافظ – بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند

بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند

بعد از این دستِ من و دامنِ آن سروِ بلند
که به بالای چَمان از بُن و بیخَم بَرکَنْد

حاجتِ مطرب و مِی نیست تو بُرقَع بِگُشا
که به رقص آوَرَدَم آتشِ رویت چو سپند

هیچ رویی نشود آینهٔ حجلهٔ بخت
مگر آن روی که مالَند در آن سُمِّ سمند

گفتم اسرارِ غمت هر چه بُوَد گو می‌باش
صبر از این بیش ندارم چه کنم تا کی و چند؟

مَکُش آن آهویِ مُشکینِ مرا ای صیّاد
شرم از آن چشمِ سیه دار و مَبَندَش به کمند

منِ خاکی که از این در نَتَوانَم برخاست
از کجا بوسه زنم بر لبِ آن قصرِ بلند؟

بازمَستان دل از آن گیسویِ مُشکین حافظ
زان که دیوانه همان به که بُوَد اندر بند



  شاهنامه فردوسی - پادشاهى ضحاك هزار سال بود
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

کسی کز عشق خالی شد، فرسوده است
گرش صد جان بود بی عشق مرده است
«نظامی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آبله

(لَ یا بِ لِ) (اِ.)
۱- تاول، ورم پوست در اثر سوختگی یا زخم.
۲- مرضی که بیشتر در بین کودکان شایع است، از علائم آن تب شدید، دردِ ستون فقرات و تاول‌های روی پوست است. ؛ ~ افرنگ: سیفلیس.

دیدگاهتان را بنویسید