دیوان حافظ –  ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند

ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند

ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند
مشتاقم از برای خدا یک شِکَر بخند

طوبی ز قامتِ تو نیارد که دَم زند
زین قصّه بگذرم که سخن می‌شود بلند

خواهی که برنخیزدت از دیده رودِ خون
دل در وفایِ صحبتِ رودِ کسان مَبَند

گر جلوه می‌نمایی و گر طعنه می‌زنی
ما نیستیم معتقدِ شیخِ خودپسند

ز آشفتگیِ حالِ من آگاه کِی شود؟
آن را که دل نگشت گرفتارِ این کمند

بازارِ شوق گرم شد آن سروْقد کجاست؟
تا جانِ خود بر آتش رویش کُنم سپند

جایی که یارِ ما به شِکَرخنده دَم زند
ای پسته کیستی تو، خدا را به خود مخند

حافظ چو تَرکِ غمزهٔ تُرکان نمی‌کنی
دانی کجاست جای تو؟ خوارزم یا خُجَند





  دیوان حافظ - هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم
داغ سودای توام سر سویدا باشد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کفچه مار

(~.) (اِ.) یکی از اقسام ماران سمی خطرناک که دارای زهری کشنده‌است. وجه تسمیه این دسته ماران از آن جهت است که زواید مهره‌های گردنی خود را به اختیار می‌توانند پهن کنند و در این حال قسمت سر و گردن آن‌ها به صورت کفچه یا قاشق پهنی درمی آید. کفچه ماران دارای اقسام متعددند و همه آن‌ها خطرناکند.

دیدگاهتان را بنویسید