دیوان حافظ –  ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند

ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند

ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند
مشتاقم از برای خدا یک شِکَر بخند

طوبی ز قامتِ تو نیارد که دَم زند
زین قصّه بگذرم که سخن می‌شود بلند

خواهی که برنخیزدت از دیده رودِ خون
دل در وفایِ صحبتِ رودِ کسان مَبَند

گر جلوه می‌نمایی و گر طعنه می‌زنی
ما نیستیم معتقدِ شیخِ خودپسند

ز آشفتگیِ حالِ من آگاه کِی شود؟
آن را که دل نگشت گرفتارِ این کمند

بازارِ شوق گرم شد آن سروْقد کجاست؟
تا جانِ خود بر آتش رویش کُنم سپند

جایی که یارِ ما به شِکَرخنده دَم زند
ای پسته کیستی تو، خدا را به خود مخند

حافظ چو تَرکِ غمزهٔ تُرکان نمی‌کنی
دانی کجاست جای تو؟ خوارزم یا خُجَند





  شاهنامه فردوسی - آشتى خواستن پشنگ از كى‏ قباد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وان جا به نیک نامی پیراهنی دریدن
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

چکه

(چِ کِ یا کَ) [ تر. ]
۱- (اِ.) کوچک، حقیر.
۲- (ص.) شوخ، مسخره.

چکوک

(چَ) (اِ.) = چعک. جغوک:گنجشک.

چکچک

(چَ چَ) (اِ.) سخن و خبری که در افواه افتد.

چکک

(چُ کُ) (اِ.) نک گنجشک.

چکی

(چَ) (ص نسب. ق.) (عا.) دادوستد اجناس و اشیاء وزن ناکرده و ناپیموده، یک جا و یکباره و به صورت کلی.

چکیدن

(چِ دَ) (مص ل.)
۱- چکه چکه آمدن آب از جایی یا چیزی.
۲- چکاندن.
۳- پاره شدن، ترکیدن.

چکیده

(چَ دِ) (ص مف.) افشره، عصاره.

چگال

(چَ) (اِ. ص.)
۱- سختی و به هم پیوستگی جسمی.
۲- هر جسمی که ذرات آن در هم فشرده باشد.

چگر

(چُ گُ) [ تر. ] (اِ.) نک چگور.

چگل

(چِ گِ) (اِ.) گل و لای، لجن.

چگلی

(چِ گِ) (ص نسب.) زیباروی، منسوب به شهر چگل که زیبارویانش معروف بودند.

چگور

(چُ) [ تر. ] (اِ.) نوعی ساز سیمی ساده که بین روستاییان و ترکان و ترکمانان رواج دارد و نوازنده آن را «عاشق» می‌نامند.

چگونه

(چِ نِ یا نَ) [ په. ] = چه گونه:
۱- (ادات استفهام) از چه نوع، در چه وضع.
۲- (ادات تعجب) چه جور، چه طور¿

چگونگی

(چِ نِ) [ په. ] (حامص.)
۱- کیفیت.
۲- وضع و حالت.

چی

[ تر. ] (پس. نسبت و اتصاف.) پسوندی است دال بر ورزنده کاری و شغلی و آن به کلمات ترکی: باشماق چی (کفش گر) یالان چی (دروغگوی، مقلد) و غیرترکی: ارابه چی، تماشاچی، درشکه چی پیوندد.

چیالک

(لَ) (اِ.) = چیلک: گیاهی است از تیره گل سرخیان که جزو گیاهان پایا است و دارای ساقه خزنده‌ای می‌باشد که جابجا از آن ریشه بیرون می‌زند و ضمناً از همان نقطه ساقه هوایی نیز خارج می‌گردد؛ توت فرنگی، چلم.

چیت

[ هند. ] (اِ.) پارچه نخی نازک و گلدار دارای رنگ‌های گوناگون.

چیدن

(دَ) [ په. ] (مص م.)
۱- کندن میوه و گل.
۲- برگزیدن.
۳- دانه برداشتن مرغ از زمین.
۴- بر نظم و ترتیب قرار دادن اشیاء.

چیده

(دِ) (ص مف.)
۱- گل یا میوه از درخت کنده شده.
۲- برگزیده، منتخب.
۳- گسترده و پهن شده به نظم.

چیر

[ په. ] (ص.) = چیره:
۱- پیروز.
۲- مسلط، غالب.


دیدگاهتان را بنویسید