دیوان حافظ – ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیمِ سحر آرامگَهِ یار کجاست؟
منزلِ آن مَهِ عاشق‌کُشِ عَیّار کجاست؟

شبِ تار است و رَهِ وادیِ اَیمَن در پیش
آتشِ طور کجا موعدِ دیدار کجاست؟

هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد
در خرابات بگویید که هُشیار کجاست؟

آن‌کس است اهلِ بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسی مَحرمِ اسرار کجاست؟

هر سرِ مویِ مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و مَلامت‌گرِ بی‌کار کجاست؟

باز پرسید ز گیسویِ شِکَن در شِکَنَش
کاین دلِ غم‌زده سرگشته گرفتار کجاست؟

عقل دیوانه شد آن سلسلهٔ مُشکین کو؟
دل ز ما گوشه گرفت ابرویِ دلدار کجاست؟

ساقی و مُطرب و مِی جمله مُهَیّاست ولی
عیش بی‌یار مُهیّا نشود یار کجاست؟

حافظ از بادِ خزان در چمنِ دَهر مَرَنج
فکرِ معقول بفرما گُلِ بی‌خار کجاست؟





  دیوان حافظ - آن کس که به دست جام دارد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی
خرم کند چمن را باران صبحگاهی
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کپسول

(کَ) [ فر. ] (اِ.)
۱- غشا یا پوشش یا ساختار دیگری که بافت یا اندامی را دربر - می‌گیرد.
۲- پوشش لعاب مانندی معمولاً از جنس پلی ساکارید که لایه‌ای محافظ به دور برخی باکتری‌ها می‌سازد، پوشینه. (فره).
۳- دارویی که دارای پوشش ژلاتینی شبیه به کپسول است.
۴- مخزنی برای نگه داری انواع گاز، استوانک (فره).

دیدگاهتان را بنویسید