دیوان حافظ – ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیمِ سحر آرامگَهِ یار کجاست؟
منزلِ آن مَهِ عاشق‌کُشِ عَیّار کجاست؟

شبِ تار است و رَهِ وادیِ اَیمَن در پیش
آتشِ طور کجا موعدِ دیدار کجاست؟

هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد
در خرابات بگویید که هُشیار کجاست؟

آن‌کس است اهلِ بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسی مَحرمِ اسرار کجاست؟

هر سرِ مویِ مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و مَلامت‌گرِ بی‌کار کجاست؟

باز پرسید ز گیسویِ شِکَن در شِکَنَش
کاین دلِ غم‌زده سرگشته گرفتار کجاست؟

عقل دیوانه شد آن سلسلهٔ مُشکین کو؟
دل ز ما گوشه گرفت ابرویِ دلدار کجاست؟

ساقی و مُطرب و مِی جمله مُهَیّاست ولی
عیش بی‌یار مُهیّا نشود یار کجاست؟

حافظ از بادِ خزان در چمنِ دَهر مَرَنج
فکرِ معقول بفرما گُلِ بی‌خار کجاست؟





در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

آستین افشاندن

(اَ دَ)(مص ل.)
۱- تکان دادن دست و آستین به نشانه عفو یا بخشش.
۲- پشت پا زدن، ترک گفتن.
۳- رقصیدن.
۴- اجازه دادن.

آستین دراز

(دِ) (ص.) طماع، آزمند.

آستین سر خود

(سَ خُ) (ص.)
۱- دارای آستین بدون حلقه که به صورت یک پارچه بریده و دوخته شده‌است.
۲- (کن.) خودسر، به اختیار و خواست خود.
۳- مستقل از دیگران.

آستین پوش

(ص فا.)
۱- فروتن.
۲- مطیع، فرمانبردار.

آستینه

(نِ) (اِمر.) تخم مرغ، خایه.

آستیگماتیسم

(سْ) [ فر. ] (اِ.) عارضه‌ای که بر چشم رسد و به سبب آن، نمی‌توان اندام جسمی را به طور واضح و آشکارا دید. این عیب به علت نامنظم بودن قرنیه (که کروی نباشد) و یا جلیدیه (که نامنظم باشد) ...

آسدست

(دَ) (اِمر.) آسیابی که با دست کار کند.

آسغده

(سَ دِ) (ص مف.) آماده، مهیا.

آسغده

(سُ دِ) (ص مف.) نیم سوز، هیزم نیم سوخته.

آسفالت

[ فر. ] (اِ.) مخلوطی از قیر و شن و ماسه که به رنگ قهوه‌ای یا سیاه است که در پوشش کف خیابان‌ها، جاده‌ها و پشت بام به کار می‌رود.

آسم

[ فر. ] (اِ.) نفس تنگی، اختلال در تنفس به علت انسداد برونش‌ها و آلرژی.

آسمان

(س ِ) [ په. ] (اِمر.)
۱- سپهر، فلک.
۲- هر یک از طبقات هفتگانه یا نه گانه افلاک در نظر قدما، فلک.
۳- یکی از ایزدان.
۴- روز بیست و هفتم از هر ماه خورشیدی. ؛ ~ به زمین آمدن کنایه ...

آسمان جل

(~. جُ) (ص مر) تهیدست، فقیر.

آسمان دره

(~. دَ رُِ) (اِمر.) کاهکشان، کهکشان.

آسمان روز

(~.) (اِمر.) نام روز بیست و هفتم از هر ماه خورشیدی.

آسمان سنج

(~. سَ) (ص فا.) طالع بین.

آسمان غرنبه

(~. غُ رُ بِ) (اِمر.) (عا.) = آسمان غرغره. آسمان غرش: رعد، تندر.

آسمان غره

(~. غُ رُِ) (اِمر.) نک آسمان غرنبه.

آسمان و ریسمان

(~ُ) (اِمر.) حرف‌های بی سر و ته، سخن‌های بی فایده.

آسمانخانه

(~. نِ) (اِمر.) سقف، آسمانه.


دیدگاهتان را بنویسید