دیوان حافظ – اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست

اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست

اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست
زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست

پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری
چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبیست

سبب مپرس که چرخ از چه سِفله‌پرور شد
که کام‌بخشی او را بهانه بی‌سببیست

به نیم جو نخرم طاقِ خانقاه و رِباط
مرا که مَصطَبه ایوان و پای خُم طَنَبیست

جمالِ دختر رَز نورِ چشمِ ماست مگر
که در نقابِ زُجاجی و پردهٔ عِنَبیست

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون که مستِ خرابم، صلاح بی‌ادبیست

بیار می که چو حافظ هزارم استظهار
به گریهٔ سحری و نیازِ نیم شبیست




  دیوان حافظ - من و انکار شراب این چه حکایت باشد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گودر

(گَ یا گُ دَ) (اِ.)
۱- بچه گاو، گوساله.
۲- بچه گاو کوهی، بچه گوزن.
۳- پوست گوساله.
۴- نوعی غله خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آن راجدور یا جودره خوانند.
۵- نام مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن به غایب بدبو می‌باشد.

دیدگاهتان را بنویسید