دیوان حافظ – اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد

اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد

اگر نه باده غمِ دل ز یادِ ما بِبَرَد
نهیبِ حادثه بنیادِ ما ز جا بِبَرَد

اگر نه عقل به مستی فروکَشَد لنگر
چگونه کَشتی از این وَرطِهٔ بلا ببرد

فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک
که کس نبود که دستی از این دَغا ببرد

گذار بر ظلمات است، خِضْرِ راهی کو؟
مباد کآتش محرومی آبِ ما ببرد

دل ضعیفم از آن می‌کَشَد به طَرْفِ چمن
که جان ز مرگ به بیماریِ صبا ببرد

طبیبِ عشق منم باده دِه که این معجون
فَراغت آرد و اندیشهٔ خطا ببرد

بسوخت حافظ و کس حالِ او به یار نگفت
مگر نسیم پیامی خدای را ببرد






  دیوان حافظ - دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

در چنین راهی که مردان توشه از دل کرده‌اند
ساده لوحی بین که فکر آب و نان داریم ما
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گلعذار

(~. عِ) [ فا - ع. ] (ص مر.) زیباروی، خوش سیما.

دیدگاهتان را بنویسید