دیوان حافظ – اگر روم ز پی‌اش فتنه‌ها برانگیزد

اگر روم ز پی‌اش فتنه‌ها برانگیزد

اگر روم ز پِی‌اش فتنه‌ها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد

و گر به رهگذری یک دَم از وفاداری
چو گَرد در پِی‌اش افتم چو باد بُگْریزد

و گر کنم طلبِ نیم بوسه صد افسوس
ز حُقِّهٔ دهنش چون شکر فرو ریزد

من آن فریب که در نرگسِ تو می‌بینم
بس آبروی که با خاک ره برآمیزد

فراز و شیب بیابان عشق، دامِ بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد

تو عمر خواه و صبوری که چرخِ شعبده باز
هزار بازی از این طُرفه‌تر برانگیزد

بر آستانهٔ تسلیم سر بِنِه حافظ
که گر ستیزه کنی، روزگار بستیزد





  شاهنامه فردوسی - باز آمدن كاوس به ايران زمين و گسى كردن رستم را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیم می‌اش در مشام رفت
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

هیروگلیف

(رُ لِ) [ فر. ] (اِ.) خط تصویری که در آن به جای نوشتن اسم اشیاء تصویر آن‌ها را می‌کشیده‌اند، این خط در بین پیشوایان و کاهنان مصری برای نوشتن مطالب مذهبی به کار می‌رفته‌است.

دیدگاهتان را بنویسید