دیوان حافظ – اگر روم ز پی‌اش فتنه‌ها برانگیزد

اگر روم ز پی‌اش فتنه‌ها برانگیزد

اگر روم ز پِی‌اش فتنه‌ها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد

و گر به رهگذری یک دَم از وفاداری
چو گَرد در پِی‌اش افتم چو باد بُگْریزد

و گر کنم طلبِ نیم بوسه صد افسوس
ز حُقِّهٔ دهنش چون شکر فرو ریزد

من آن فریب که در نرگسِ تو می‌بینم
بس آبروی که با خاک ره برآمیزد

فراز و شیب بیابان عشق، دامِ بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد

تو عمر خواه و صبوری که چرخِ شعبده باز
هزار بازی از این طُرفه‌تر برانگیزد

بر آستانهٔ تسلیم سر بِنِه حافظ
که گر ستیزه کنی، روزگار بستیزد





  شاهنامه فردوسی - كیكاوس
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

صوفی مجلس که دی جام و قدح می‌شکست
باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کافه تریا

(~. تِ) [ فر. ] (اِ.) مکانی عمومی که معمولاً در آن جا چای، قهوه، شیرینی و مانند آن‌ها می‌خورند، چایخانه (فره).

دیدگاهتان را بنویسید