دیوان حافظ – الا یا ایها الساقی ادرکأسا و ناولها

الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها

اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

به بویِ نافه‌ای کآخِر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم
جَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها

به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت پیرِ مُغان گوید
که سالِک بی‌خبر نَبْوَد ز راه و رسمِ منزل‌ها

شبِ تاریک و بیمِ موج و گِردابی چنین هایل
کجا دانند حالِ ما سبک‌بارانِ ساحل‌ها؟

همهْ کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کِی مانَد آن رازی کَزو سازند مَحفل‌ها؟

حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
مَتیٰ ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها
  دیوان حافظ - ساقیا آمدن عید، مبارک بادت
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بشکاف خاک را و ببین آنگه
بی مهری زمانۀ رسوا را
«پروین اعتصامی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آزاد

[ په. ] (ص.)
۱- رها، وارسته.
۲- بی قید و بند.
۳- نوعی ماهی استخوانی که گوشت قرمز و چرب دارد و بزرگی آن تا یک متر می‌رسد.
۴- درختی است از خانواده نارونان.
۵- آن که بنده کسی نباشد. مق بنده، عبد.
۶- مختار، مخیر.
۷- نجیب، اصیل.
۸- سالم و بی گزند.
۹- شاد، فارغ.
۱۰ - سرافراز.

دیدگاهتان را بنویسید