دیوان حافظ – الا یا ایها الساقی ادرکأسا و ناولها

الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها

اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

به بویِ نافه‌ای کآخِر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم
جَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها

به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت پیرِ مُغان گوید
که سالِک بی‌خبر نَبْوَد ز راه و رسمِ منزل‌ها

شبِ تاریک و بیمِ موج و گِردابی چنین هایل
کجا دانند حالِ ما سبک‌بارانِ ساحل‌ها؟

همهْ کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کِی مانَد آن رازی کَزو سازند مَحفل‌ها؟

حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
مَتیٰ ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها
  شاهنامه فردوسی - باز آمدن كاوس به ايران زمين و گسى كردن رستم را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

در حریم زلف اگر نگشاید از ما هیچ کار
آبی از مژگان به دست شانه می‌ریزیم ما
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

ایلغامیشی

[ تر - مغ. ] (حامص.)
۱- هجوم بردن، ایلغار کردن.
۲- تجسُس، تفتیش.

ایلول

[ سر. ] (اِ.) دوازدهمین ماه سال سریانی، مطابق سپتامبر فرنگی.

ایلچی

[ تر. ] (اِمر.) = ایلجی:
۱- فرستاده مخصوص، سفیر.
۲- مأموری که برای انجام دادن امور دیوانی سفر می‌کرد (ایلخانان، صفویه و قاجاریه)، ج. ایلچیان.

ایما

[ ع. ایماء ]
۱- (مص م.) اشاره کردن.
۲- (اِمص.) اشاره، کنایه.

ایماق

(اُ) [ تر. ] (اِ.) قبیله، دودمان. ج. ایماقات.

ایمان

( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ یمین ؛ سوگندها.

ایمان

[ ع. ]
۱- (مص م.) گرویدن، باور داشتن.
۲- ایمن کردن، امان دادن.
۳- (اِمص.) اعتقاد.

ایماژ

[ فر. ] (اِ.) نقش، انگاره، تصویر ذهنی.

ایماژیسم

[ فر. ] (اِ.) = تصویرگرایی: نام مکتبی در شعر که از مکتب کلاسیک و سمبولیسم فرانسه ناشی شده‌است و از ویژگی‌های آن شعر آزاد و بیان اندیشه‌ها و حالت‌های عاطفی و تصویرهای دقیق و روشن است.

ایمن

(اَ مَ) [ ع. ]
۱- (اِ.) جانب راست.
۲- (ص.) میمون، خجسته.

ایمن

(مِ) [ ع. ] (ص.)
۱- محفوظ، مصون.
۲- سالم، در سلامت.
۳- رستگار.

ایمه

(اِ مَ) [ په. ] (ق.) اکنون، این دم.

ایمونولوژی

(مُ نُ لُ) [ فر. ] (اِ.) دانشی که به بررسی واکنش ایمنی جانداران در برابر آنتی ژن‌های بیگانه و نحوه ایجاد مصونیت در برابر عوامل بیماری زا می‌پردازد.

ایمیل

(اِ مِ یْ) [ انگ. ] (اِ.) = ای میل: پست الکترونیکی.

این

[ په. ] (ص. ضم.)
۱- ضمیر اشاره برای نزدیک. مق. آن.
۲- مورد اشاره یا گفتگو: این کار درست نیست.

این جانب

(نِ) [ فا - ع. ]
۱- (ق.) این طرف، این سو.
۲- (اِمر.) شخص متکلم یا نویسنده از خود بدین کلمه تعبیر آورد.

این طور

(طُ) [ فا - ع. ] (ق مر.) چنین، اینچنین. ؛که ~ در موردی گویند که خبر یا مطالبی برخلاف رضا و میل شنیده باشند.

ایناس

[ ع. ]
۱- (مص م.) انس دادن.
۲- اُنس گرفتن.
۳- (اِمص.) دمسازی.

ایناغ

( اَ ) [ تر. ] (اِ.) نک ایناق.

ایناق

( اَ ) [ تر. ] (اِ.) ندیم، مقرب، مصاحب. ج. ایناقان.


دیدگاهتان را بنویسید