دیوان حافظ – آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد
صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد

وان که گیسویِ تو را رسمِ تَطاول آموخت
هم تواند کَرَمَش دادِ منِ غمگین داد

من همان روز ز فرهاد طمع بُبریدم
که عنانِ دلِ شیدا به لبِ شیرین داد

گنجِ زر گر نَبُوَد، کُنجِ قناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد

خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن
هر که پیوست بدو، عمرِ خودش کاوین داد

بعد از این دستِ من و دامنِ سرو و لبِ جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد

در کفِ غصه دوران، دلِ حافظ خون شد
از فراقِ رُخَت ای خواجه قوامُ الدین، داد








  شاهنامه فردوسی - اندرز كردن منوچهر پسرش را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

عقیق در دهن تشنه کار آب کند
به وعده‌ای جگر داغدار را دریاب
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ادعانامه

(~. م ِ) [ ع - فا. ] (اِمر.)
۱- هر نوشته‌ای که دعوی و ادعایی را علیه کسی یا کسانی دربرداشته باشد.
۲- نوشته‌ای رسمی که به وسیله آن دادستان و یا مقام دیگری از دادگاه صالحه برای متهم به ارتکاب جرمی تقاضای رسیدگی و مجازات می‌کند، کیفرخواست.

دیدگاهتان را بنویسید