دیوان حافظ – آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد
صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد

وان که گیسویِ تو را رسمِ تَطاول آموخت
هم تواند کَرَمَش دادِ منِ غمگین داد

من همان روز ز فرهاد طمع بُبریدم
که عنانِ دلِ شیدا به لبِ شیرین داد

گنجِ زر گر نَبُوَد، کُنجِ قناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد

خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن
هر که پیوست بدو، عمرِ خودش کاوین داد

بعد از این دستِ من و دامنِ سرو و لبِ جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد

در کفِ غصه دوران، دلِ حافظ خون شد
از فراقِ رُخَت ای خواجه قوامُ الدین، داد








  دیوان حافظ - اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

نی افسرده ای هنگام گل روید ز خاک من
که برخیزد از آن نی ناله های دردناک من
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

مرغ سقا

(~ِ سَ قُ) [ فا - ع. ] (اِمر.) مرغی است با پرهای سفید و منقار دراز که در آب شنا می‌کند و در زیر گردنش کیسه‌ای است که می‌تواند ۱۰ لیتر آب را در خود جا دهد و گاهی هم ماهی‌های شکار شده را در آن ذخیره می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید