دیوان حافظ – آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد
صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد

وان که گیسویِ تو را رسمِ تَطاول آموخت
هم تواند کَرَمَش دادِ منِ غمگین داد

من همان روز ز فرهاد طمع بُبریدم
که عنانِ دلِ شیدا به لبِ شیرین داد

گنجِ زر گر نَبُوَد، کُنجِ قناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد

خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن
هر که پیوست بدو، عمرِ خودش کاوین داد

بعد از این دستِ من و دامنِ سرو و لبِ جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد

در کفِ غصه دوران، دلِ حافظ خون شد
از فراقِ رُخَت ای خواجه قوامُ الدین، داد








  دیوان حافظ - دل از من برد و روی از من نهان کرد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

می‌گریم و مرادم از این سیل اشکبار
تخم محبت است که در دل بکارمت
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گازانبر

(اَ بُ) (اِمر.) قیچی، مقراض، یک نوع ابزاری است که در کارهای آهنگری و زرگری و غیره به کار می‌رود.

دیدگاهتان را بنویسید