دیوان حافظ – آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد
صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد

وان که گیسویِ تو را رسمِ تَطاول آموخت
هم تواند کَرَمَش دادِ منِ غمگین داد

من همان روز ز فرهاد طمع بُبریدم
که عنانِ دلِ شیدا به لبِ شیرین داد

گنجِ زر گر نَبُوَد، کُنجِ قناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد

خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن
هر که پیوست بدو، عمرِ خودش کاوین داد

بعد از این دستِ من و دامنِ سرو و لبِ جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد

در کفِ غصه دوران، دلِ حافظ خون شد
از فراقِ رُخَت ای خواجه قوامُ الدین، داد








  دیوان حافظ - اگر آن ترک شیرازی به‌‌ دست‌ آرد دل ما را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کلروفرم

(کُ لُ رُ فُ) [ فر. ] (اِ.) مایعی است بی رنگ و بیهوش کننده به فرمول ۳ CHCl که از اثر استخلاف سه اتم ئیدروژن متان به وسیله سه اتم کلر بدست می‌آید. این ماده در پزشکی به عنوان داروی بیهوشی مصرف می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید