دیوان حافظ – آن کس که به دست جام دارد

آن کس که به دست جام دارد

آن کس که به دست، جام دارد
سلطانیِ جَم، مُدام دارد

آبی که خِضِر، حیات از او یافت
در می‌کده جو، که جام دارد

سررشتهٔ جان، به جام بگذار
کاین رشته از او نظام دارد

ما و مِی و زاهدان و تقوا
تا یار، سرِ کدام دارد

بیرون ز لبِ تو ساقیا نیست
در دور، کسی که کام دارد

نرگس همه شیوه‌های مستی
از چشمِ خوشت به وام دارد

ذکرِ رخ و زلف تو دلم را
وردی‌ست که صبح و شام دارد

بر سینهٔ ریشِ دردمندان
لعلت نمکی تمام دارد

در چاهِ ذَقَن چو حافظ ای جان
حُسنِ تو دو صد غلام دارد








  شاهنامه فردوسی - نامگذارى رستم
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بر آستانه میخانه گر سری بینی
مزن به پای که معلوم نیست نیت او
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

پلان

(پِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- طرح، نامه.
۲- تصویر افقی مجموعه ساختمانی زمین یا جزییات ساختمان.
۳- صحنه‌ای از یک فیلم که در یک نوبت و بدون قطع فیلم برداری شده‌است، نما (فره).

دیدگاهتان را بنویسید