شاهنامه فردوسی – مردانگى منوچهر و سپاه او در جنگ با تور

مردانگى منوچهر و سپاه او در جنگ با تور

      

          سپيده چو از تيره شب بر دميد            ميان شب تيره اندر خميد

         منوچهر برخاست از قبلگاه            ابا جوشن و تيغ و رومى كلاه‏

         سپه يك سره نعره برداشتند            سنانها بابر اندر افراشتند

         پر از خشم سر ابروان پر ز چين            همى بر نوشتند روى زمين‏

         چپ و راست و قلب و جناح سپاه            بياراست لشكر چو بايست شاه‏

         زمين شد بكردار كشتى بر آب            تو گفتى سوى غرق دارد شتاب‏

         بزد مهره بر كوهه ژنده پيل            زمين جنب جنبان چو درياى نيل‏

  شاهنامه فردوسی - اندرز كردن منوچهر پسرش را

         همان پيش پيلان تبيره زنان            خروشان و جوشان و پيلان دمان‏

         يكى بزمگاهست گفتى بجاى            ز شيپور و ناليدن كرّه ناى‏

         برفتند از جاى يك سر چو كوه            دهاده بر آمد ز هر دو گروه‏

         بيابان چو درياى خون شد درست            تو گفتى كه روى زمين لاله رست‏

         پى ژنده پيلان بخون اندرون            چنانچون ز بيجاده باشد ستون‏

         همه چيرگى با منوچهر بود            كزو مغز گيتى پر از مهر بود

         چنين تا شب تيره سر بر كشيد            درخشنده خورشيد شد ناپديد

         زمانه بيك سان ندارد درنگ            گهى شهد و نوش است و گاهى شرنگ‏

  دیوان حافظ - روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

         دل تور و سلم اندر آمد بجوش            براه شبيخون نهادند گوش‏

         چو شب روز شد كس نيامد بجنگ            دو جنگى گرفتند ساز درنگ‏

   ‏

                       

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

سایه پرورد بهشتم از چه گشتم صید خاک ؟
تیره بختی بین کجا بودم کجا افتاده ام
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

آنتریک

(تِ) [ ازفر. ] (اِمص.)
۱- تحریک، توطئه.
۲- ماجرای هیجان انگیز در یک داستان و نمایش یا فیلم که باعث جلب توجه یا علاقه می‌شود.

آنتن

(تِ) [ فر. ] (اِ.)دستگاهی برای پخش یا دریافت امواج الکترومغناطیسی.

آنتی بیوتیک

[ فر. ] (اِمر.) به ماده‌ای که مانع ادامه حیات و تکثیر و رشد دسته‌ای از باکتری‌ها و عوامل بیماری زا شود گویند، پادزهر، پادزیست (فره).

آنتی تز

(تِ) [ فر. ] (اِ.) دومین طرف از مجموعه تز، آنتی تز و سنتز، وجود یا قضیه‌ای که در برابر تز قرار می‌گیرد یا آن را نقض می‌کند، برابرنهاد.

آنتی هیستامین

[ انگ. ] (اِ.) دارویی که بازدارنده برخی آثار هیستامین به ویژه نقش آلرژی زای آن باشد، ضد هیستامین. (فره).

آنتیک

[ فر. ] (ص.)
۱- دیرینه، باستانی، عتیقه (فره).
۲- (عا.) باارزش، قیمتی.
۳- (عا.) بسیار بد، سخت زشت و کریه.

آنجا

(اِ.) آن مکان، مکان مورد اشاره یا مورد نظر.

آند

(نُ دْ) [ انگ. ] (اِ.) مسیری که جریان برق مثبت طی می‌کند تا در قطب منفی وارد الکترولیت شود. اصطلاحاً قطب مثبت.

آندوتوکسین

(دُ تُ) [ فر. ] (اِ.) سمی که در باکتری وجود دارد و تنها پس از تجزیه یا مردن یا متلاشی شدن یاخته باکتریایی آزاد می‌شود، درون زهرابه. (فره).

آندودرم

(دُ دِ رْ) [ فر. ] (اِ.)
۱- درونی ترین لایه از سه لایه زاینده اولیه جنین جانور که بخشی از لوله گوارش و ریه‌ها و ساختارهای مربوط از آن پدید آید.
۲- درونی ترین لایه پوست که مانند غلافی بافت آوندی ...

آندوسپرم

(دُ پِ) [ فر. ] (اِ.) قسمتی از بذر که مواد غذایی مورد نیاز جنین را تأمین کند، خورش. (فره).

آندوسکوپی

(دُ سْ کُ) [ فر. ] (اِمص.) معاینه مجراها و حفره‌های داخلی بدن با درون بین (آندوسکوپ)، درون بینی. (فره).

آندون

(ق.)
۱- آن جا.
۲- بدان سوی، بدان جهت.
۳- آنچنان.

آنرمال

(نُ) [ فر. ] (ص.) نابهنجار، غیرعادی.

آنزیم

[ فر. ] (اِ.) گروهی از پروتئین‌های کاتالیزی که یاخته‌های زنده آن‌ها را تولید می‌کنند و حد واسط فرایندهای شیمیایی حیات هستند، زی مایه. (فره.)

آنسه

[ ع. آنسه ] (اِفا.) مؤنث آنس، زن نیکو، خانم. ج. اوانس، آنسات.

آنسیلین

(اِ.) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر می‌شود و در آب کم محلول است و آن یکی از ترکیبات بنزین است و نشانه آن در شیمی ۲ NH 5 H ۶ C است. ...

آنسیکلوپدی

(لُ پِ) [ فر. ] (اِ.) = انسیکلوپدی: دایره المعارف، کتابی که تمام لغات و اصطلاحات علمی و ادبی یک زبان به ترتیب حروف هجا در آن نوشته شده‌است.

آنفارکتوس

[ فر. ] (اِ.) قسمتی از بافت (قلب یا کلیه) که شریان مشروب کننده آن بسته باشد.

آنفولانزا

(فُ) [ فر. ] (اِ.)نوعی بیماری ویروسی مسری که نشانه‌های آن سردرد، تب، کم اشتهایی، ضعف و کوفتگی عمومی، سرفه و عطسه‌است.


دیدگاهتان را بنویسید