شاهنامه فردوسی – آراستن كاوس گيتى را‏

آراستن كاوس گيتى را

          بيامد سوى پارس كاوس كى            جهانى بشادى نوافگند پى‏

         بياراست تخت و بگسترد داد            بشادى و خوردن دل اندر نهاد

         فرستاد هر سو يكى پهلوان            جهاندار و بيدار و روشن روان‏

         بمرو و نشاپور و بلخ و هرى            فرستاد بر هر سويى لشكرى‏

         جهانى پر از داد شد يك سره            همى روى بر تافت گرگ از بره‏

         ز بس گنج و زيبايى و فرّهى             پرى و دد و دام گشتش رهى‏

         مهان پيش كاوس كهتر شدند            همه تاج دارانش لشكر شدند

  شاهنامه فردوسی - ستایش پیامبر

         جهان پهلوانى برستم سپرد            همه روزگار بهى زو شمرد

         يكى خانه كرد اندر البرز كوه            كه ديو اندران رنجها شد ستوه‏

         بفرمود كز سنگ خارا كنند            دو خانه برو هر يكى ده كمند

         بياراست آخُر بسنگ اندرون            ز پولاد ميخ و ز خارا ستون‏

         ببستند اسپان جنگى بدوى            هم اشتر عمارى كش و راه جوى‏

         دو خانه دگر ز آبگينه بساخت            زبرجد بهر جايش اندر نشاخت‏

         چنان ساخت جاى خرام و خورش            كه تن يابد از خوردنى پرورش‏

         دو خانه ز بهر سليح نبرد            بفرمود كز نقره خام كرد

  شاهنامه فردوسی - آفرینش مردم

         يكى كاخ زرّين ز بهر نشست            بر آورد و بالاش داده دو شست‏

         نبودى تموز ايچ پيدا ز دى            هوا عنبرين بود و بارانش مى‏

         بايوانش ياقوت برده بكار            ز پيروزه كرده بروبر نگار

         همه ساله روشن بهاران بدى            گلان چون رخ غمگساران بدى‏

         ز درد و غم و رنج دل دور بود            بدى را تن ديو رنجور بود

         بخواب اندر آمد بد روزگار            ز خوبى و از داد آموزگار

         برنجش گرفتار ديوان بدند            ز بادافره او غريوان بدند

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

هزار جان مقدس فدای تیغ تو باد
که در گشایش دلها عجب دمی دارد!
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

آنتریک

(تِ) [ ازفر. ] (اِمص.)
۱- تحریک، توطئه.
۲- ماجرای هیجان انگیز در یک داستان و نمایش یا فیلم که باعث جلب توجه یا علاقه می‌شود.

آنتن

(تِ) [ فر. ] (اِ.)دستگاهی برای پخش یا دریافت امواج الکترومغناطیسی.

آنتی بیوتیک

[ فر. ] (اِمر.) به ماده‌ای که مانع ادامه حیات و تکثیر و رشد دسته‌ای از باکتری‌ها و عوامل بیماری زا شود گویند، پادزهر، پادزیست (فره).

آنتی تز

(تِ) [ فر. ] (اِ.) دومین طرف از مجموعه تز، آنتی تز و سنتز، وجود یا قضیه‌ای که در برابر تز قرار می‌گیرد یا آن را نقض می‌کند، برابرنهاد.

آنتی هیستامین

[ انگ. ] (اِ.) دارویی که بازدارنده برخی آثار هیستامین به ویژه نقش آلرژی زای آن باشد، ضد هیستامین. (فره).

آنتیک

[ فر. ] (ص.)
۱- دیرینه، باستانی، عتیقه (فره).
۲- (عا.) باارزش، قیمتی.
۳- (عا.) بسیار بد، سخت زشت و کریه.

آنجا

(اِ.) آن مکان، مکان مورد اشاره یا مورد نظر.

آند

(نُ دْ) [ انگ. ] (اِ.) مسیری که جریان برق مثبت طی می‌کند تا در قطب منفی وارد الکترولیت شود. اصطلاحاً قطب مثبت.

آندوتوکسین

(دُ تُ) [ فر. ] (اِ.) سمی که در باکتری وجود دارد و تنها پس از تجزیه یا مردن یا متلاشی شدن یاخته باکتریایی آزاد می‌شود، درون زهرابه. (فره).

آندودرم

(دُ دِ رْ) [ فر. ] (اِ.)
۱- درونی ترین لایه از سه لایه زاینده اولیه جنین جانور که بخشی از لوله گوارش و ریه‌ها و ساختارهای مربوط از آن پدید آید.
۲- درونی ترین لایه پوست که مانند غلافی بافت آوندی ...

آندوسپرم

(دُ پِ) [ فر. ] (اِ.) قسمتی از بذر که مواد غذایی مورد نیاز جنین را تأمین کند، خورش. (فره).

آندوسکوپی

(دُ سْ کُ) [ فر. ] (اِمص.) معاینه مجراها و حفره‌های داخلی بدن با درون بین (آندوسکوپ)، درون بینی. (فره).

آندون

(ق.)
۱- آن جا.
۲- بدان سوی، بدان جهت.
۳- آنچنان.

آنرمال

(نُ) [ فر. ] (ص.) نابهنجار، غیرعادی.

آنزیم

[ فر. ] (اِ.) گروهی از پروتئین‌های کاتالیزی که یاخته‌های زنده آن‌ها را تولید می‌کنند و حد واسط فرایندهای شیمیایی حیات هستند، زی مایه. (فره.)

آنسه

[ ع. آنسه ] (اِفا.) مؤنث آنس، زن نیکو، خانم. ج. اوانس، آنسات.

آنسیلین

(اِ.) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر می‌شود و در آب کم محلول است و آن یکی از ترکیبات بنزین است و نشانه آن در شیمی ۲ NH 5 H ۶ C است. ...

آنسیکلوپدی

(لُ پِ) [ فر. ] (اِ.) = انسیکلوپدی: دایره المعارف، کتابی که تمام لغات و اصطلاحات علمی و ادبی یک زبان به ترتیب حروف هجا در آن نوشته شده‌است.

آنفارکتوس

[ فر. ] (اِ.) قسمتی از بافت (قلب یا کلیه) که شریان مشروب کننده آن بسته باشد.

آنفولانزا

(فُ) [ فر. ] (اِ.)نوعی بیماری ویروسی مسری که نشانه‌های آن سردرد، تب، کم اشتهایی، ضعف و کوفتگی عمومی، سرفه و عطسه‌است.


دیدگاهتان را بنویسید