دیوان حافظ – یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

یاری اندر کس نمی‌بینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کِی آخر آمد؟ دوست‌دار‌ان را چه شد؟

آب حیوان تیره‌گون شد، خضر فَرُّخ‌پِی کجاست ؟
خون چکید از شاخِ گل، بادِ بهار‌ان را چه شد؟

کس نمی‌گوید که یاری داشت حقِّ دوستی
حق‌شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟

لعلی از کانِ مُروّت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟

شهرِ یاران بود و خاکِ مهر‌بانان این دیار
مهربانی کِی سر آمد؟ شهریار‌ان را چه شد؟

گویِ توفیق و کرامت، در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید، سوار‌ان را چه شد؟

صدهزاران گل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد؟ هَزاران را چه شد؟

زهره سازی خوش نمی‌سازد، مگر عود‌ش بسوخت؟
کس ندارد ذوقِ مستی، مِی‌گسار‌ان را چه شد؟

حافظ اسرارِ الهی کَس نمی‌داند، خموش
از که می‌پرسی که دورِ روزگار‌ان را چه شد؟





  دیوان حافظ - ای شاهد قدسی، که کشد بند نقابت
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

چو در میان مراد آورید دست امید
ز عهد صحبت ما در میانه یاد آرید
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کنگره

(کُ گِ رِ) (اِ.) شرفه، دندانه، دندانه‌های بالای دیوارها و بلندی‌های هرچیزی.

کنگره

(کُ گْ یا گِ رِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- مجلسی متشکل از نمایندگان چند دولت یا عده‌ای دانشمند برای بحث و گفتگو، همایش (فره).
۲- مجلس قانون گذاری ایالات متحده امریکا.

کنگره دار

(~.) (ص مر.) دندانه دار.

کنیاک

(کُ) [ فر. ] (اِ.) نوعی مشروب الکلی گران قیمت.

کنیت

(کُ یَ) [ ع. کنیه ] (اِ.) نک کنیه، لقب.

کنیتکس

(کِ تِ) (اِ.) نام تجاری ماده‌ای مرکب از پودر خاک سنگ، سیمان سفید و مواد ضد رطوبت و چند ماده دیگر در رنگ‌های مختلف که برای زیباسازی نما با پمپ روی آن پاشید می‌شود.

کنیز

(کَ) (اِ.) برده زن، خدمتکار زن.

کنیزک

(کَ زَ) (اِمصغ.)
۱- دخترک.
۲- پرستار زن خرد.
۳- دخترک یا زنکی که بَرده باشد.

کنیس

(کَ) [ معر. ] (اِ.) معبد یهود.

کنیسه

(کَ سَ یا سِ) [ معر. کنیسه ] (اِ.) پرستشگاه یهودان.

کنیف

(کَ) [ ع. ] (اِ.)
۱- پوشش، پرده.
۲- سپر.
۳- مستراح.

کنیه

(کُ یَ یا یِ) [ ع. کنیت ] (اِ.) لقب، بَرنام.

که

(کَ) (اِ.) مخفف کاه.

که

(کُ) (اِمصغ.) مخفف کوه.

که

(~.)
۱- (موصول) کلمه‌ای که دو قسمت جمله را به یکدیگر پیوند می‌دهد.
۲- (ادات استفهام) چه کسی ¿ کی ¿

که

(کِ) (ص.) کوچک، خرد.

کها

(کَ) (ص.) خجل، شرمنده.

کهانت

(کِ نَ) [ ع. کهانه ] (اِمص.) فالگویی، ستاره شناسی.

کهبد

(کَ بَ یا بُ) (اِمر.) خزانه دار، صراف.

کهبد

(کُ بُ) (ص.) زاهد، گوشه نشین، عابد.


دیدگاهتان را بنویسید