دیوان حافظ – یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

یاری اندر کس نمی‌بینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کِی آخر آمد؟ دوست‌دار‌ان را چه شد؟

آب حیوان تیره‌گون شد، خضر فَرُّخ‌پِی کجاست ؟
خون چکید از شاخِ گل، بادِ بهار‌ان را چه شد؟

کس نمی‌گوید که یاری داشت حقِّ دوستی
حق‌شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟

لعلی از کانِ مُروّت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟

شهرِ یاران بود و خاکِ مهر‌بانان این دیار
مهربانی کِی سر آمد؟ شهریار‌ان را چه شد؟

گویِ توفیق و کرامت، در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید، سوار‌ان را چه شد؟

صدهزاران گل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد؟ هَزاران را چه شد؟

زهره سازی خوش نمی‌سازد، مگر عود‌ش بسوخت؟
کس ندارد ذوقِ مستی، مِی‌گسار‌ان را چه شد؟

حافظ اسرارِ الهی کَس نمی‌داند، خموش
از که می‌پرسی که دورِ روزگار‌ان را چه شد؟





  شاهنامه فردوسی - آراستن كاوس گيتى را‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کشان

(کَ)
۱- (ص فا.) کشنده.
۲- (اِ.) خیمه‌ای که به یک ستون برپا کنند.

کشان کشان

(کَ. کَ) (ق.) در حال کشیدن.

کشانیدن

(کَ دَ) (مص م.) کشیدن.

کشاورز

(کِ وَ) (ص فا.) دهقان، برزگر.

کشاورزی

(~.) (حامص.) زراعت، زراعت کردن.

کشاکش

(کَ کَ) (اِمر.)
۱- به هر طرف کشیده شدن.
۲- کنایه از: گرفتاری و حوادث.

کشت

(کَ) (اِ.) درخت گز.

کشت

(کِ)
۱- (مص م.) کاشت، کاشتن.
۲- (ص مف.) زراعت، شخم.

کشت

(کُ) (مص مر.) کشتن، قتل.

کشت زار

(کِ) (اِمر.) زمین زراعت شده، مزرعه.

کشتار

(کُ) [ په. ] (اِمص.) ذبح، قتل.

کشتارگاه

(~.) (اِمر.) سلاخ خانه، مذبح، جای کشتن جانوران گوشتی.

کشتبان

(کِ) (ص مر.) زارع، دهقان.

کشتمان

(کِ) (اِمر.) زمینی که در آن چیزی کاشته باشند.

کشتن

(کُ تَ) [ په. ] (مص م.)
۱- بی جان کردن.
۲- خاموش کردن آتش و چراغ.
۳- از بین بردن یا سرکوب کردن.

کشتن

(کِ تَ) (مص م.) کاشتن، زراعت کردن.

کشته

(کِ تِ)
۱- (ص مف.) کاشته شده، زراعت شده.
۲- (اِ.) آلو، زردآلو، امرود، شفتالو.

کشته

(کُ تِ یا تَ) (ص مف.)
۱- مقتول، هلاک شده.
۲- مهره‌ای که بر اثر ضربت طرف موقتاً از بازی خارج شده (نرد).

کشتکار

(کِ) (اِ.) زارع، برزگر.

کشتی

(کُ) (اِ.)
۱- ورزش دونفری که هدف از آن به پشت خواباندن یکی به وسیله دیگری است. مجازاً: تلاش و کوشش جسمی یا ذهنی بسیار سخت.
۲- زنار، کمربند.


دیدگاهتان را بنویسید