دیوان حافظ – گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت

گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت

گر ز دستِ زلفِ مُشکینت خطایی رفت رفت
ور ز هندویِ شما بر ما جفایی رفت رفت

برقِ عشق ار خرمنِ پشمینه پوشی سوخت سوخت
جورِ شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت

در طریقت رنجشِ خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت

عشقبازی را تحمل باید ای دل، پای دار
گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت

گر دلی از غمزهٔ دلدار باری برد برد
ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت

از سخن چینان ملالت‌ها پدید آمد ولی
گر میانِ همنشینان ناسزایی رفت رفت

عیبِ حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
پای آزادی چه بندی؟ گر به جایی رفت رفت




  شاهنامه فردوسی - رفتن زال به نزد رودابه
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دانی که چرا سر نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
«مولانا»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

تپنکوز

(تَ پَ کُ) (ص.) کودن، احمق.

تپنگ

(تَ پَ) (اِ.) نک تبنک.

تپه

(تَ پِّ) (اِ.) پشته بلند خاک یا شن، تل.

تپیدن

(تَ دَ) (مص ل.)
۱- بی قراری کردن، زدن نبض و قلب.
۲- لرزیدن.
۳- از جای جستن.

تژ

(تِ) (اِ.) برگ درخت یا گیاه نورسته.

تک

(~.) [ قس. تق ] (اِصت.)
۱- زدن دست بر کنار تخته نرد که کعبتین درست بنشیند.
۲- هر قسم زدن (عموماً).

تک

(تُ) (اِ.)
۱- منقار مرغ، نوک پرنده.
۲- تیزی سر چیزی مانند نوک سوزن و خنجر.

تک

(~.) (اِ.)
۱- گیاهی است که در گندم زار روید و آن سخت تر از گیاه گندم باشد.
۲- گیاهی است که در میان آب روید و در مصر از آن کاغذ می‌ساختند، حفأه.

تک

(~.) (ص. اِ.) تنها، یگانه.

تک

(~.) [ په. ] (اِ.) دو، دویدن.

تک

(تَ) [ په. ] (ص.) اندک، کم، قلیل.

تک

(تِ) (اِ.) ساج.

تک تک

(تَ تَ) (ق مر.) یکی یکی، فرداً فرد.

تک لپه

(تَ. لَ پِ) (اِمر.) گیاهی که دانه آن دارای یک بخش یا یک لپه‌است مانند گندم.

تک یاخته

(تَ. تِ) (اِمر.) موجود زنده تک سلولی.

تکاب

(تَ) (اِ.)
۱- زمینی که آب در آن بماند.
۲- دره.
۳- ته آب، قعر آب.
۴- جنگ، نبرد.

تکاتب

(تَ تُ) [ ع. ] (مص ل.) نامه نوشتن به یکدیگر.

تکاثر

(تَ ثُ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- افزون گشتن، فراوان شدن.
۲- بر زیادی مال فخر کردن.

تکاثف

(تَ ثُ) [ ع. ] (مص ل.) انبوه شدن، ستبر گشتن.

تکاسل

(تَ سُ) [ ع. ] (مص ل.) کاهلی نمودن، خود را به کسالت زدن.


دیدگاهتان را بنویسید