دیوان حافظ – کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند

کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند

کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
بِبَرَد اجرِ دو صد بنده که آزاد کند

قاصدِ منزلِ سِلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دلِ ما شاد کند؟

امتحان کن که بَسی گنجِ مرادت بدهند
گر خرابی چو مرا، لطفِ تو آباد کند

یا رب اندر دلِ آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سرِ فرهاد کند

شاه را بِهْ بُوَد از طاعتِ صدساله و زهد
قدرِ یک ساعته عمری که در او، داد کند

حالیا عشوهٔ نازِ تو ز بنیادم بُرد
تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند

گوهرِ پاکِ تو از مِدْحَتِ ما مُستَغنیست
فکرِ مَشّاطِه چه با حُسنِ خداداد کند؟

ره نبردیم به مقصودِ خود اندر شیراز
خُرَّم آن روز که حافظ رَهِ بغداد کند



  شاهنامه فردوسی - داستان دقیقی سخن سرای
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

لب فرو بستم رهی بی روی گلچین و امیر
در فراق همنوایان از نوا افتاده ام
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کرک

(~.) (اِ.) سقف خانه.

کرک

(کَ) مرغ خانگی، ماکیان.

کرک

(~.) (اِ.) خرچنگ.

کرکر

(کَ کَ) (اِ.)
۱- دادگر، از نام‌های خداوند.
۲- کامکار.
۳- پادشاه صاحب اقبال.

کرکر

(کُ کُ) (اِ.) پارچه‌ای است نخی و ابریشمی یا پشمی که با آن پرده و رویه مبل سازند.

کرکرانک

(کَ کَ نَ) (اِ.) استخوان نرم، غضروف. کرکری هم گویند.

کرکره

(کِ کِ رِ) (اِ.) نوعی پرده که از تخته یا کائوچو باریک و بلند درست می‌کنند و پشت در و پنجره برای جریان هوا و جلوگیری از آفتاب گذارند.

کرکری

(کَ کَ) (اِ.) نک کرکرانک.

کرکری خواندن

(کُ کُ. خا دَ) (مص ل.) (عا.) رجز خواندن.

کرکس

(کَ کَ) (اِ.) از مرغان شکاری با جثه بزرگ و منقار و چنگال قوی که لاشه جانوران را می‌خورد. مردارخوار هم می‌گویند.

کرکس فلک

(کَ کَ س فَ لَ) (اِمر.) نک کرکسان فلک.

کرکسان فلک

(کَ کَ نِ فَ لَ) (اِمر.) دو ستاره نسر واقع در صورت فلکی شلیاق یا چنگ رومی و نسر طایر در صورت فلکی عقاب.

کرکسان گردون

(~ گَ) (اِمر.) نک کرکسان فلک.

کرکم

(کَ کَ) (اِ.) رنگین کمان.

کرکما

(کَ) (اِ.) دم جنبانک.

کرکن

(کَ کَ یا کِ) (اِ.) غله‌ای مانند گندم و نخود و باقلا که آن را نیم رس بریان کنند و بخورند.

کرکند

(کَ کَ)(اِ.)سنگی است سرخ رنگ شبیه یاقوت.

کرکی

(کُ) (اِ.) کلنگ، درنا.

کرگ

(کَ رْ) (اِ.) کرگدن.

کرگدن

(کَ گَ دَ) (اِ.) حیوانی بزرگ و نیرومند که شاخی بالای بینی اش دارد. پوستش ضخیم و پُر چین و چروک است. در هندوستان و افریقا زندگی می‌کند.


دیدگاهتان را بنویسید