دیوان حافظ – میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

میرِ من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت
خوش خِرامان شو که پیشِ قدِ رعنا میرمت

گفته بودی کی بمیری پیشِ من، تعجیل چیست؟
خوش تقاضا می‌کنی پیشِ تقاضا میرمت

عاشق و مخمور و مهجورم بتِ ساقی کجاست؟
گو که بِخرامَد که پیشِ سرو بالا میرمت

آن که عمری شد که تا بیمارم از سودایِ او
گو نگاهی کن که پیشِ چشمِ شهلا میرمت

گفته‌ای لعلِ لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پیش درد و گَه پیش مداوا میرمت

خوش خِرامان می‌روی چشمِ بد از رویِ تو دور
دارم اندر سر خیالِ آن که در پا میرمت

گرچه جایِ حافظ اندر خلوتِ وصلِ تو نیست
ای همه جایِ تو خوَش، پیشِ همه جا میرمت








  شاهنامه فردوسی - رفتن كى‏ كاوس به مازندران
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

سر کن نوای عشق که از های و هوی عقل
آزرده ام چو گوش نصیحت شنیده‌ای
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

تیریز

(تِ) (اِ.)
۱- چاک جامه.
۲- بال و پر مرغان.
۳- شاخ جامه.

تیز

(اِ.) باد صداداری که از مقعد خارج شود.

تیز

[ په. ] (ص.)
۱- بُرنده.
۲- هر چیز که مزه آن تند باشد و زبان را بسوزاند، مانند فلفل.
۳- هوشیار، مراقب.۴ - (ق.) (عا.)سریع، فوری.

تیز

(ق. ص.)۱ - تندخو، بدخو.۲ - زرد، بی رنگ.

تیز کردن

(کَ دَ) (مص م.)
۱- برنده کردن.
۲- خشمگین کردن.

تیزاب

(اِمر.) اسیدنیتریک، مایعی است بی رنگ و تندبو. همه فلزات غیر از طلا را آب می‌کند. اگر با اسیدکلریدریک آمیخته شود، تیزآب سلطانی می‌شود که طلا را هم آب می‌کند.

تیزبین

(ص فا.) دقیق، کنجکاو.

تیزتاو

(ص مر.) تندخو، بدخو.

تیزدست

(دَ) (ص مر.) ماهر، استاد.

تیزدندان

(دَ)(ص مر.)کنایه از: آزمند، حریص.

تیزر

(زِ) [ انگ. ] (اِ.)
۱- آگهی کوتاه تبلیغاتی که ویژگی‌های جذاب کالا یا برنامه‌ای را در تلویزیون به نمایش گذارد، آگهی تبلیغاتی تلویزیونی. (فره).
۲- صحنه آغازی کوتاه و جالب توجهی از فیلم که معمولاً پیش از عنوان بندی یا همراه ...

تیزمغز

(مَ) (ص مر.) برّنده، تندخو.

تیزنا

(اِمر.) لبه تیز تیغ.

تیزهوش

(ص مر.) هوشیار، هوشمند.

تیزویر

(حامص.) تیزهوش، هوشیار.

تیزپا

(ص مر.) چابک.

تیس

(تَ) [ ع. ] (اِ.) بز نر.

تیسر

(تَ یَ سُّ) [ ع. ] (مص ل.) آسان شدن.

تیسیر

(تَ) [ ع. ] (مص م.) آسان کردن، سهل کردن.

تیشتر

(تَ) (اِ.) نک تُشتر.


دیدگاهتان را بنویسید