دیوان حافظ – میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

میرِ من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت
خوش خِرامان شو که پیشِ قدِ رعنا میرمت

گفته بودی کی بمیری پیشِ من، تعجیل چیست؟
خوش تقاضا می‌کنی پیشِ تقاضا میرمت

عاشق و مخمور و مهجورم بتِ ساقی کجاست؟
گو که بِخرامَد که پیشِ سرو بالا میرمت

آن که عمری شد که تا بیمارم از سودایِ او
گو نگاهی کن که پیشِ چشمِ شهلا میرمت

گفته‌ای لعلِ لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پیش درد و گَه پیش مداوا میرمت

خوش خِرامان می‌روی چشمِ بد از رویِ تو دور
دارم اندر سر خیالِ آن که در پا میرمت

گرچه جایِ حافظ اندر خلوتِ وصلِ تو نیست
ای همه جایِ تو خوَش، پیشِ همه جا میرمت








  شاهنامه فردوسی - پادشاهى هوشنگ چهل سال بود
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دلق حافظ به چه ارزد به می‌اش رنگین کن
وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

بی نمک

(نَ) (ص مر.)
۱- آن چه نمک ندارد.
۲- آن که شکل یا حرکاتش توجه کسی را جلب نکند.

بی نوا

(نَ) (ص مر.)
۱- بی چیز، تهی دست.
۲- بی چاره، بی سامان.
۳- ناتوان، درمانده.

بی همال

(بِ هَ) (ص مر.) بی همتا، بی مانند.

بی هوده

(دِ)(ص.) = بیهده:۱ - باطل.
۲- بی - ثمر، بی فایده.
۳- بی معنی، پوچ، یاوه.

بی هوش

(ص مر.)
۱- کندذهن، کندفهم.
۲- آن که طبیعتاً یا با داروی بیهوشی، حواس خود را از دست داده باشد و درد را احساس نکند.

بی هوشی

(حامص.)
۱- بی هوش بودن.
۲- بی فراستی، بی ادراکی. ؛ داروی ~دارویی که به واسطه آن شخصی را بی هوش کنند.

بی پروا

(پَ) (ص مر.) بی باک، نترس.

بی چون

(ص مر.)
۱- بی مانند، بی نظیر.
۲- خدای تعالی.

بی کار

(ص مر.) کسی که کاری ندارد.

بی کاره

(رِ یا رَ)(ص مر.)۱ - بی کار.
۲- بی هنر.
۳- ولگرد.
۴- بی فایده، بی مصرف.

بیا

۱ - فعل امر از آمدن.
۲- (شب جم.) موافقت، همراهی کن، ملاحظه کن.
۳- (عا.) برای تحقیر و توهین معمولاً با نشان دادن انگشت شست.

بیابان

[ په. ] (اِمر.) صحرای بی آب و علف، دشت لم یزرع.

بیابان گرد

(گَ) (ص مر.) بدوی، چادرنشین.

بیات

(~.) [ ع. ] (مص ل.)
۱- شب ماندن در جایی.
۲- شبیخون زدن.

بیات

(بَ) (ص.) فاقد تازگی (در مورد مواد پختنی).

بیات

(~.) (اِ.) گوشه‌ای از موسیقی ایرانی.

بیات اصفهان

(~ ِ اِ فَ)(اِمر.)یکی از گوشه -‌های همایون.

بیات ترک

(~. تُ) (اِمر.) آوازی است بسیار یکنواخت و عامه پسند.

بیاره

(بَ رَ یا رِ) (اِ.) گیاهی که ساقه بلند و مستقیم ندارد و شاخه‌های آن روی زمین افتد مانند کدو، خربزه و غیره ؛ بوته.

بیاستو

(بَ تُ) (اِ.)۱ - خمیازه.
۲- بوی دهان.


دیدگاهتان را بنویسید