دیوان حافظ – من و انکار شراب این چه حکایت باشد

من و انکار شراب این چه حکایت باشد

من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد؟
غالباً این قَدَرَم عقل و کِفایت باشد

تا به غایت رهِ میخانه نمی‌دانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد

زاهد ار راه به رندی نَبَرَد معذور است
عشق کاری‌ست که موقوف هدایت باشد

من که شب‌ها رهِ تقوا زده‌ام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرَم چه حکایت باشد؟

بندهٔ پیرِ مغانم که ز جهلم بِرَهانْد
پیرِ ما هر چه کُنَد عینِ عنایت باشد

دوش از این غصه نَخُفتَم که رفیقی می‌گفت
«حافظ ار مست بُوَد جایِ شکایت باشد»





  شاهنامه فردوسی - گريختن سلم و كشته شدن او به دست منوچهر
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

وفا نکردی و کردم خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم بریدی و نبریدم
«مهرداد اوستا»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

مژمژ

(مِ مِ) (اِ.) خرمگس.

مژو

(مَ) (اِ.) مرجمک، عدس.

مژک

(مُ ژَ) (اِ.) زواید سیتوپلاسمی که تعداد بسیاری از جانوران یک سلولی حول بدن خود دارند و به وسیله حرکت این مژک‌ها جابه جا می‌شوند و یا طعمه خود را صید می‌کنند.

مژگان

(مُ) (اِ.) جِ مژه ؛ موهای پلک چشم.

مک

(مَ) (اِ.) یک بار مکیدن.

مک

(مُ) (ق.) (عا.) درست، تمام، کامل.

مک کارتیسم

(مَ) [ انگ. ] (اِ.) مکتب سیاسی ایجاد شده به وسیله جوزف مک کارتی (۱۹۰۸ - ۱۹۵۷) سناتور آمریکایی، براساس برچسب زدن به مخالفان سیاسی، به ویژه روشنفکران جهت بی اعتبار کردن آنان در نزد توده مردم به بهانه پیشگیری ...

مکابره

(مُ بَ رَ یا بِ رِ) [ ع. مکابره ] (مص ل.) ستیزه، منازعه.

مکاتب

(مَ تِ) [ ع. ] (اِ.) جِ مکتب.

مکاتبه

(مُ تَ بَ یا تِ بِ) [ ع. مکاتبه ]
۱- (مص ل.) به یکدیگر نامه نوشتن.
۲- (اِمص.) نامه نگاری. ج. مکاتبات.

مکاتمت

(مُ تَ مِ یا مَ) [ ع. مکاتمه ] (مص م.)
۱- نیک پوشانیدن.
۲- سر خود را از کسی پنهان داشتن.

مکاتیب

(مَ) [ ع. ] (اِ.) جِ مکتوب.

مکاثرت

(مُ ثَ رَ) [ ع. مکاثره ] (مص ل.)
۱- فزونی جُستن.
۲- بر یکدیگر پیشی گرفتن.
۳- با هم نبرد کردن.

مکار

(مَ کّ) [ ع. ] (ص.) پر مکر، پرحیله.

مکارم

(مَ رِ) [ ع. ] (اِ.) جِ مکرمت.

مکاره

(مَ کّ رِ) [ ع. مکاره ]
۱- (ص.) بسیار مکرکننده، حیله گر.
۲- (اِ.) بازاری که هر سال یک بار به مدت چند روز در محلی برگزار می‌شود و از شهرها و کشورهای مختلف در آن شرکت می‌جویند.

مکاره

(مَ رِ) [ ع. ] (اِ.) جِ مکرهه.

مکاری

(مُ) [ ع. ] (اِ فا.) کرایه دهنده، کسی که چهارپایان را کرایه می‌دهد.

مکاس

(مَ کّ) [ ع. ] (ص.)
۱- باج گیر.
۲- کسی که حقوق گمرکی گیرد.

مکاس

(مِ) [ ع. ] (مص ل.) چانه زدن در معامله، تشویق به معامله.


دیدگاهتان را بنویسید