دیوان حافظ – عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت

عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه‌سرشت
که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشت

همه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانهٔ عشق است چه مسجد چه کِنِشت

سرِ تسلیمِ من و خشتِ درِ میکده‌ها
مدعی گر نکند فهمِ سخن، گو سر و خشت

ناامیدم مکن از سابقهٔ لطفِ ازل
تو پسِ پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

نه من از پردهٔ تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشتِ ابد از دست بهشت

حافظا روزِ اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کویِ خرابات بَرَندَت به بهشت




  شاهنامه فردوسی - پند دادن زال كاوس را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی
چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

نسبی

(نَ سَ) [ ع. ] (ص.) منسوب به نسب.

نسبیت

(نِ یَّ)(مص جع.)۱ - نسبی بودن.
۲- نام فرضیه ا ی است که انشتین آن را معرفی کرد. در این فرضیه به جای فاصله بین اشیاء فاصله بین حوادث در نظر گرفته می‌شود و زمان و فضا با هم در ...

نستاک

(نِ) (اِ.) پیچش شکم.

نستر

(نَ تَ) (اِ.) مخفّف نسترن.

نسترن

(نَ تَ رَ) (اِ.) گلی است خوشبوی به رنگ سرخ یا سفید که درختش خاردار است.

نستعلیق

(نَ تَ) (اِمر.) مرکب از دو کلمه نسخ و تعلیق، از زیباترین خطوط خوشنویسی.

نستوری

(نَ) (اِ.) = نسطوری: قطعه‌ای است ضربی در «نوایی» که سه ضرب سنگینی است.

نستوه

(نَ) (ص.) خستگی ناپذیر. مبارز.

نستک

(نِ تَ) (اِ.) پنبه حلاّجی شده که آن را باریک پیچیده باشند.

نسج

(نَ) [ ع. ] (اِ.) بافت و بافتگی.

نسخ

(نُ سَ) [ ع. ] (اِ.) جِ نسخه.

نسخ

(نَ) [ ع. ]
۱- (مص م.) منسوخ ساختن و باطل کردن چیزی.
۲- (مص ل.) تغییر صورت دادن.
۳- یکی از شش خط اختراعی ابن مقله که قرآن را معمولاً با آن خط می‌نویسند.

نسخ نمودن

(نَ. نُ دَ) [ ع - فا. ] (مص م.) باطل کردن، رد کردن.

نسخه

(نُ خِ) [ ع. نسخه ] (اِ.)
۱- نوشته‌ای که از روی نوشته دیگر تهیه کنند.
۲- کاغذ حاوی دستورات پزشک.
۳- رونوشت.
۴- واحدی برای شمارش کتاب و رساله. ج. نُسَخ.

نسخه برداشتن

(~. بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص م.) رونوشت برداشتن، استنساخ کردن.

نسخه پیچیدن

(~. دَ) [ ع - فا. ] (مص ل.)
۱- از روی نسخه پزشک دارو یا داروها را آماده کردن.
۲- دارو یا داروهای نسخه پزشک را از داروخانه گرفتن.

نسخه کردن

(~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل.) سیاهه گرفتن، صورت برداشتن.

نسر

(نَ) [ ع. ] (اِ.) کرکس. ج. نسور.

نسر

(نَ سَ) (اِ.)
۱- خانه پشت به آفتاب، قسمت جنوبی حیاط.
۲- خانه مانندی که در سایه کوه از چوب و علف سازند.

نسر طائر

(نَ ر ئ) [ ع. ] (اِمر.) یکی از ستاره‌های قدر اول صورت فلکی عقاب.


دیدگاهتان را بنویسید