دیوان حافظ – صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می‌آورد

صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می‌آورد

صبا وقتِ سحر بویی ز زلفِ یار می‌آورد
دل شوریدهٔ ما را به بو، در کار می‌آورد

من آن شکلِ صنوبر را ز باغِ دیده بَرکَندَم
که هر گُل کز غمش بِشْکُفت مِحنت بار می‌آورد

فروغِ ماه می‌دیدم ز بامِ قصر او روشن
که رو از شرمِ آن خورشید در دیوار می‌آورد

ز بیمِ غارتِ عشقش دلِ پُرخون رها کردم
ولی می‌ریخت خون و رَه بِدان هنجار می‌آورد

به قولِ مطرب و ساقی، برون رفتم گَه و بی‌گَه
کز آن راهِ گرانْ قاصد، خبرْ دشوارْ می‌آورد

سراسر بخششِ جانان طریقِ لطف و احسان بود
اگر تسبیح می‌فرمود، اگر زُنّار می‌آورد

عَفَاالله چینِ ابرویَش اگر چه ناتوانم کرد
به عشوه هم پیامی بر سرِ بیمار می‌آورد

عجب می‌داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه
ولی مَنعَش نمی‌کردم که صوفی وار می‌آورد






  دیوان حافظ - ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

از تاب آتش می بر گرد عارضش خوی
چون قطره‌های شبنم بر برگ گل چکیده
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کرنش

(کُ نِ) [ تر. ] (اِ.) تعظیم کردن، سر فرود آوردن در برابر بزرگان.

کرنگ

(کُ رَ) (اِ.) نک کرند.

کره

(کَ رَ) (اِ.)
۱- چرک.
۲- پینه.

کره

(کُ رِ) [ ع. کره ] (اِ.) هر جسم گرد.

کره

(کَ رِ) (اِ.) چربی ای که از ماست و دوغ و خامه گرفته می‌شود.

کره

(کُ رُِ) (اِ.)
۱- بچه چهارپایان.
۲- کودک، فرزند (به لحن تحقیر).

کره

(کُ رْ) [ ع. ]
۱- (مص م.) ناپسند داشتن.
۲- (اِمص.) کراهت، نفرت.

کره

(کَ رَ یا رِ) (اِ.) خانه عنکبوت.

کره کردن

(کُ رِّ. کَ دَ) (مص ل.) کنایه از: زیاد شدن چیزی.

کرو

(کِ یا کَ) (اِ.) دندان فرسوده و کرم خورده.

کرو

(کِ رَ) (اِ.) زورق، کشتی کوچک.

کرو

(کَ) (اِ.) = کره. کری: پرده سفیدی که عنکبوت سازد و در آن تخم کند و بچه برآرد.

کروب

(کُ) [ ع. ] جِ کرب.

کروبی

(کَ یّ) [ ع. ] (اِ.) فرشته مقرب درگاه. ج. کروبیون.

کروبیان

(کَ یّ) [ ع. ] (اِ.) کروبی. فرشتگان مقرب درگاه.

کروبیون

(کَ یُّ) [ ع. ] (اِ.) جِ کروبی. فرشتگان مقرب درگاه.

کروت

(کُ) (ص.) فربه، چاق.

کرور

(کُ) [ هند. ] (اِ.) عدد بسیار زیاد، پانصد هزار.

کروز

(کُ) (اِ.) شادی، نشاط.

کروشه

(کُ ش) [ فر. ] (اِ.) نوعی پرانتز به شکل ] [، قلاب (فره).


دیدگاهتان را بنویسید