دیوان حافظ – سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد

گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد

مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش
کاو به تأییدِ نظر حلّ‌ِ معمّا می‌کرد

دیدمش خُرَّم و خندان قدحِ باده به دست
واندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد

گفتم این جامِ جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟
گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‌کرد

بی‌دلی در همه‌احوال خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور خدارا می‌کرد

این‌همه شعبدهٔ خویش که می‌کرد اینجا
سامری پیشِ عصا و یدِ بیضا می‌کرد

گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند
جُرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

فیضِ روحُ‌القُدُس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد

گفتمش سلسلهٔ زلفِ بُتان از پیِ چیست
گفت حافظ گله‌ای از دلِ شیدا می‌کرد





  دیوان حافظ - پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

پایانه

(نِ) ( اِ.) نک ترمینال.

پایاپای

(اِمر.) داد و ستدِ جنسی، معامله‌ای که در آن پول رد و بدل نشود.

پایتابه

(اِمر.)
۱- پاتابه.
۲- جوراب.

پایتخت

(تَ) (اِمر.) شهری که محل مقر حکومت باشد.

پایدار

(ص فا.) استوار، پابرجا، ثابت.

پایداری

(حامص.) ایستادگی، پافشاری.

پایدام

(اِمر.) نک پادام.

پایدان

(اِمر.) کفش.

پایزن

(ص مر.)
۱- اسیر.
۲- خدمتکار.

پایزه

(یِ زِ) (اِمصغ.)
۱- پاچه.
۲- ریسمان خیمه که آن را بر روی زمین به میخ یا چیز دیگر ببندند.
۳- چیزی که عنان اسب را بدان بندند.

پایستن

(یِ تَ) (مص ل.)
۱- پایدار ماندن.
۲- صبر و تأمل کردن.

پایسته

(یِ تِ) (ص مف.) پاینده، دایم، باقی.

پایمال

(ص مف.)
۱- لگدکوب شده.
۲- از بین رفته.
۳- زبون، پست.

پایمال شدن

(شُ دَ) (مص ل.) ۱ لگدکوب شدن.
۲- هدر رفتن، باطل گردیدن.

پایمال کردن

(کَ دَ) (مص م.) زیر پا کردن، از بین بردن.

پایمرد

(مَ) (اِمر.)
۱- شفیع، میانجی.
۲- یاری دهنده.
۳- پیشکار، خدمتگذار.

پایمردی

(~.) (حامص.)
۱- میانجیگری.
۲- کمک، دستیاری.

پایندان

(یَ) (اِ.)
۱- کفیل، ضامن.
۲- کفش کن، درگاه.
۳- میانجی کننده.

پایندانی

(~.) (حامص.) میانجیگری، ضمانت.

پاینده

(یَ دِ) (ص فا.) پایدار، جاوید.


دیدگاهتان را بنویسید