دیوان حافظ – زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست

زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست

زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست
راه هزار چاره‌گر از چار سو ببست

تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه‌ایّ و دَرِ آرزو ببست

شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نُمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست

ساقی به چند رنگ، می اندر پیاله ریخت
این نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست

یا رب چه غمزه کرد صُراحی که خون خُم
با نعره‌های قُلقُلش اندر گلو ببست

مطرب چه پرده ساخت که در پردهٔ سماع
بر اهل وجد و حال، درِ های و هو ببست

حافظ! هر آن که عشق نَورزید و وصل خواست
احرامِ طوفِ کعبهٔ دل بی وضو ببست

  دیوان حافظ - نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود
«سعدی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

اسکناس

(اِ کِ) [ روس. ] (اِ.) پول کاغذی.

اسکندان

(اِ کَ)(اِ.)
۱- قفل.
۲- کلیددان.
۳- قفل و کلید.

اسکندروس

(اِ کَ رُ) (اِ.) سیر.

اسکنر

(اِ کَ نِ) [ انگ . ] (اِ.)
۱- دستگاهی که می‌توان نوشته یا تصویری را به آن داد تا در حافظه کامپیوتر قرار دهد.
۲- دستگاهی که با استفاده از آن برشی از بدن انسان به تصویر کشیده می‌شود، اسکن.

اسکنه

(~.) (اِ.) از اقسام پیوند برای اصلاح درخت و مرغوب ساختن میوه آن.

اسکنه

(اِ کِ نِ) (اِ.) ابزاری فلزی که نجّاران چوب را به وسیله آن سوراخ می‌کنند، بیرم.

اسکنک

(اِ کِ نِ) (اِ.) نک اسکنه.

اسکواش

(اِ کُ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی ورزش دو یا چهار نفره با راکت و توپ مخصوص در سالنی کوچک که جای زدن توپ دیوارهای سالن است.

اسکوتر

(اِ تِ) [ انگ . ] (اِ.) روروک، چرخ پایی، وسیله بازی بچه‌ها با دو چرخ کوچک و یک دسته بلند و یک کف مستطیل شکل که با یک پا روی آن تکیه می‌کنند.

اسکورت

(اِ کُ) [ فر. ] (اِ.)
۱- مشایعت، همراهی.
۲- عده‌ای سرباز مسلح که برای محافظت یا احترام، همراه شخصیت مهمی حرکت می‌کنند، همروان (فره).

اسکولاستیک

(اِ کُ) [ فر. ] (ص.)
۱- مدرسه - ای، متعلق به مدرسه‌های قرون وسطی.
۲- شعبه‌ای از فلسفه که در دوران قرون وسطی در مدرسه‌ها و دیرهای وابسته به کلیسا تدریس می‌شد.

اسکی

(اِ) [ فر. ] (اِ.) یکی از ورزش‌های زمستانی که با کفش و چوب مخصوص روی برف ایستاده سر می‌خورند.

اسکیت

(اِ کِ) [ انگ. ] (اِ.) صفحه مخصوصی به اندازه زیره کفش با چرخ‌های کوچک که در زیر کفش می‌بندند و بر روی زمین سخت و هموار یا یخی سُر می‌خورند.

اسکیتینگ

(اِ کِ) [ انگ. ] (اِمر.) نوعی ورزش برای تقویت پاها و حفظ تعادل که به وسیله کفش‌های مخصوصی که در زیر هر یک چهار - چرخ کوچک تعبیه شده یا وسیله‌ای به نام تخته اسکیت، بر روی ...

اسکیزه

(اِ زِ) (اِمص.)
۱- جست و خیز و لگد انداختن چارپایان.
۲- جست و خیز کردن.

اسکیزوفرنی

(اِ زُ فِ) [ فر. ] (اِ.) هر یک از انواع اختلال‌های شدید روانی که با بریدن از واقعیت، هذیان، توهم، خلق نامتناسب و رفتار آشفته همراه است.

اسکیزیدن

(اِ دَ) (مص ل.) جفتک انداختن.

اسکیمو

(اِ مُ) [ فر. ] (اِ.)
۱- هر یک از مردمان ساکن شبه جزیره آلاسکا، گروئتلند و جزایر اطراف قطب شمال.
۲- نوعی بستنی یخی.

اسگالش

(اِ لِ) (حامص.) اندیشه، فکر، تفکر.

اسگدار

(اَ گُ) نک اسکدار.


دیدگاهتان را بنویسید