دیوان حافظ – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد

رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد





  دیوان حافظ - خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بیا و اشک مرا چاره کن که همچو حباب
بروی آب بود منزلی که من دارم
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

تیشه

(ش ِ) [ په. ] (اِ.) ابزاری فلزی که نوک آن پهن و تیز است و در نجاری و سنگ تراشی به کار می‌رود. ؛~ به ریشه خود زدن کنایه از: خود را به آستانه نابودی کشاندن.

تیغ

[ په. ] (اِ.)
۱- شمشیر، هر چیز بُرُنده.
۲- خار.
۳- بلندی کوه.
۴- شعاع آفتاب. ؛~ کسی بریدن کنایه از: کارآیی داشتن، قدرت داشتن.

تیغ زدن

(زَ دَ)
۱- (مص م.) دمیدن آفتاب.
۲- (عا.) از کسی پول یا مالی را به زور یا نیرنگ گرفتن.

تیغ زن

(زَ) (ص فا.) شمشیرزن.

تیغ نمودن

(نِ دَ) (مص م.) تهدید کردن.

تیغال

(اِ.)
۱- آشیانه مرغان.
۲- دارویی که در گیاهی خاردار تولید می‌شود.

تیغه

(غِ) [ په. ] (اِ.)
۱- هر چیز تیغ مانند.
۲- دیوار کم قطر و نازک.

تیف

(اِ.) خار، خس.

تیفوس

[ فر. ] (اِ.) نوعی بیماری عفونی که با تب همراه است. میکروب آن از طریق نیش زدن شپش وارد خون می‌شود.

تیفویید

[ فر. ] (اِ.) نک حصبه.

تیقظ

(تَ یَ قُّ) [ ع. ] (مص ل.) بیدار شدن از خواب، هوشیار گردیدن.

تیقن

(تَ یَ قُّ) [ ع. ] (مص ل.) بی گمان شدن، یقین داشتن.

تیل

(اِ.) خال، نقطه.

تیلا

(اِ.) چرخ رسن تابی.

تیلر

(لِ) [ انگ. ] (اِ.) تراکتور کوچکی که راننده به دنبال آن می‌رود و آن را هدایت می‌کند و از آن برای انجام کارهای سبک در مزارع استفاده می‌شود.

تیله

(لِ) (اِ.) گلوله کوچک سنگی یا شیشه آبی که کودکان با آن بازی کنند.

تیم

(اِ.) کاروانسرای بزرگ.

تیم

(اِ.) اندوه، دلتنگی.

تیم

[ انگ. ] (اِ.) یک دسته ورزشکار از یک رشته ورزشی.

تیم بان

(اِ.) کاروانسرادار.


دیدگاهتان را بنویسید