دیوان حافظ – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد

رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد





  شاهنامه فردوسی - پادشاهى نوذر
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
ز گنج خانه دل می‌کشم به روزن چشم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

تناجی

(تَ) [ ع. ] (مص ل.) با هم راز گفتن.

تناد

(تَ دّ) [ ع. ] (مص ل.) از یکدیگر رمیدن، پراکنده شدن.

تنادی

(تَ) [ ع. ] (مص م.) یکدیگر را ندا کردن، هم را خواندن.

تنازع

(تَ زُ) [ ع. ] (مص ل.) با یکدیگر پیکار کردن.

تنازل

(ت زُ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- پیکار کردن.
۲- فرود آمدن.
۳- استعفا کردن.
۴- فروتنی کردن.

تناسب

(تَ سُ) [ ع. ] (مص ل.)۱ - نسبت و رابطه داشتن میان دو کسی یا دو چیز.
۲- مراعات النظیر، نام صنعتی است در شعر، و آن آوردن کلماتی است که با هم نسبت داشته باشند، مانند: اسب و زین، ...

تناسخ

(تَ سُ) [ ع. ] (مص م.)
۱- یکدیگر را باطل ساختن.
۲- انتقال روح شخص مرده به بدن انسانی دیگر.

تناسق

(تَ سُ) [ ع. ] (مص ل.) نظم و ترتیب یافتن.

تناسل

(تَ سُ) [ ع. ] (مص ل.) فرزند زادن، تولید نسل.

تناشد

(تَ شُ) [ ع. ] (مص ل.) بر هم خواندن، با هم سرودن.

تناصح

(تَ صُ) [ ع. ] (مص ل.) یکدیگر را اندرز دادن، به هم پند گفتن.

تناصر

(تَ صُ) [ ع. ] (مص م.) همدیگر را یاری کردن.

تناصف

(تَ صُ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- با هم انصاف داشتن.
۲- با هم نصف کردن.

تناصی

(تَ) [ ع. ] (مص ل.) موی پیشانی همدیگر را گرفتن در جنگ و درگیری.

تناظر

(تَ ظُ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- به یکدیگر نگریستن.
۲- با هم بحث و گفتگو کردن.

تنافر

(تَ فُ) [ ع. ] (مص ل.) دوری جُستن، از یکدیگر بیزاری جستن.

تنافس

(تَ فُ) [ ع. ] (مص ل.) رغبت کردن در کاری از روی رقابت و همچشمی به منظور پیشی گرفتن.

تنافور

(تَ فُ) [ په. ] (اِ. ص.)=تناپور. تناپوهر: در دین زرتشتی نام گناهی است که گناهکار مرتکب آن نمی‌تواند از پُل چینود بگذرد، گناه نابخشودنی.

تنافی

(تَ) [ ع. ] (مص ل.) با هم مخالف شدن، یکدیگر را نفی کردن.

تناقض

(تَ قُ) [ ع. ] (مص ل.) ضد یکدیگر بودن.


دیدگاهتان را بنویسید