دیوان حافظ – روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
می ز خُم‌خانه به‌جوش آمد و می‌باید خواست

نوبهٔ زهدفروشانِ گران‌جان بگذشت
وقتِ رندی و طرب کردنِ رندان پیداست

چه ملامت بُوَد آن را که چنین باده خورَد؟
این چه عیب است بدین بی‌خردی؟ وین چه خطاست؟

باده‌نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

ما نه رندانِ ریاییم و حریفانِ نفاق
آن‌که او عالِم سِرّ است، بدین حال گواست

فرضِ ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست، نگوییم رواست

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم؟
باده از خونِ رزان است، نه از خون شماست

این چه عیب است کز آن عیب، خلل خواهد بود؟
ور بُوَد نیز چه شد؟ مردم بی‌عیب کجاست؟









  شاهنامه فردوسی - آمدن سام به نزد منوچهر
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

اردک

(اُ دَ) [ تر. ] (اِ.) مرغابی، یکی از طیور که در آب شنا می‌کند و در هوا نیز پرواز می‌کند. منقار پهن، پاهای پرده دار و پرهای رنگین دارد.

اردک ماهی

(~.) (اِمر.) جزو ماهیان استخوانی دریازی است. پوست بدنش پوشیده از فلس است و حلال گوشت می‌باشد.

اردیبهشت

(اُ یا اَ بِ هِ) (اِ.)
۱- نام یکی از امشاسپندان.
۲- دومین ماه از سال خورشیدی.
۳- سومین روز از هر ماه شمسی ایرانی.

اردیبهشت گان

(~.) (اِمر.) جشنی است که ایرانیان باستان در روز سوم ماه اردیبهشت برپا می‌کردند.

ارذال

(اَ ذَ یا ذِ) [ ع. ] (اِ.) جِ رذل ؛ فرومایگان، ناکسان.

ارذل

(اَ ذَ) [ ع. ] (ص تف.) رذیل تر، خوارتر، پست تر.

ارز

( اَ ) [ په. ] (اِ.)
۱- بها، قیمت، ارزش.
۲- پول خارجی، پول بیگانه. ؛ ~ تهاتری ارزی که در قراردادهای پایاپا مبنای محاسبه قرار می‌گیرد. ؛ ~ یوزانس ارزی که پس از دریافت ...

ارزاق

(اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ رزق ؛ روزی‌ها، خواروبار.

ارزان

( اَ )(ص.)
۱- کم بها.
۲- سزاوار، شایسته.
۳- پست، بی مایه.

ارزانی

(~.)۱ - (ص نسب.) ارزنده.
۲- درخور، لایق.
۳- پیشکش.
۴- (حامص.) کم بهایی، کم - قیمتی.

ارزانی داشتن

(~. تَ) (مص م.) بخشیدن، تقدیم کردن.

ارزش

(اَ زِ) (حامص.)
۱- بها، ارز، قیمت.
۲- قدر، شایستگی.

ارزن

(اَ زَ) [ په. ] (اِ.) گیاهی از تیره گندمیان دارای ساقه‌های کوتاه و دانه‌های ریز، دانه‌های آن را بیشتر به طیور می‌دهند. غالباً بعد از برداشت حاصل جو و گندم کاشته می‌شود.

ارزنده

(اَ زَ دِ) (ص فا.)
۱- باارزش.
۲- شایسته، سزاوار.

ارزیاب

( اَ ) (ص فا.) ارز یابنده، کسی که ارزش هر چیزی را معین کند.

ارزیابی

(~.) (حامص.)بهای چیزی را معین کردن.

ارزیافت

(اَ) (اِمف. اِمر.) ارزیافته، نتیجه‌ای که از ارزیابی به دست آمده مانند ارزش خانه و ملک.

ارزیدن

(اَ دَ) (مص ل.)
۱- قیمت داشتن.
۲- شایستن، لیاقت داشتن.

ارزیز

( اَ ) (اِ.) فلزی است نرم و نقره‌ای رنگ و قابل تورق، از آن برای سفید کردن ظروف مسی استفاده می‌کنند.

ارس

(اُ رُ) نک اروس.


دیدگاهتان را بنویسید