دیوان حافظ – رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

رسید مژده که ایّامِ غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

من ار چه در نظرِ یار خاک‌سار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

چو پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را
کسی مُقیمِ حریمِ حَرَم نخواهد ماند

چه جایِ شُکر و شکایت ز نقشِ نیک و بد است؟
چو بر صحیفهٔ هستی رقم نخواهد ماند

سرودِ مجلسِ جمشید گفته‌اند این بود
که «جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند»

غنیمتی شِمُر ای شمع وصلِ پروانه
که این معامله تا صبح‌دم نخواهد ماند

توان‌گرا! دلِ درویشِ خود به دست آور
که مخزنِ زَر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند

بدین رَواقِ زَبَرجَد نوشته‌اند به زر
که «جز نکوییِ اهلِ کرم نخواهد ماند»

ز مهربانیِ جانان طمع مَبُر حافظ
که نقشِ جور و نشانِ ستم نخواهد ماند




  دیوان حافظ - ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کرک

(~.) (اِ.) سقف خانه.

کرک

(کَ) مرغ خانگی، ماکیان.

کرک

(~.) (اِ.) خرچنگ.

کرکر

(کَ کَ) (اِ.)
۱- دادگر، از نام‌های خداوند.
۲- کامکار.
۳- پادشاه صاحب اقبال.

کرکر

(کُ کُ) (اِ.) پارچه‌ای است نخی و ابریشمی یا پشمی که با آن پرده و رویه مبل سازند.

کرکرانک

(کَ کَ نَ) (اِ.) استخوان نرم، غضروف. کرکری هم گویند.

کرکره

(کِ کِ رِ) (اِ.) نوعی پرده که از تخته یا کائوچو باریک و بلند درست می‌کنند و پشت در و پنجره برای جریان هوا و جلوگیری از آفتاب گذارند.

کرکری

(کَ کَ) (اِ.) نک کرکرانک.

کرکری خواندن

(کُ کُ. خا دَ) (مص ل.) (عا.) رجز خواندن.

کرکس

(کَ کَ) (اِ.) از مرغان شکاری با جثه بزرگ و منقار و چنگال قوی که لاشه جانوران را می‌خورد. مردارخوار هم می‌گویند.

کرکس فلک

(کَ کَ س فَ لَ) (اِمر.) نک کرکسان فلک.

کرکسان فلک

(کَ کَ نِ فَ لَ) (اِمر.) دو ستاره نسر واقع در صورت فلکی شلیاق یا چنگ رومی و نسر طایر در صورت فلکی عقاب.

کرکسان گردون

(~ گَ) (اِمر.) نک کرکسان فلک.

کرکم

(کَ کَ) (اِ.) رنگین کمان.

کرکما

(کَ) (اِ.) دم جنبانک.

کرکن

(کَ کَ یا کِ) (اِ.) غله‌ای مانند گندم و نخود و باقلا که آن را نیم رس بریان کنند و بخورند.

کرکند

(کَ کَ)(اِ.)سنگی است سرخ رنگ شبیه یاقوت.

کرکی

(کُ) (اِ.) کلنگ، درنا.

کرگ

(کَ رْ) (اِ.) کرگدن.

کرگدن

(کَ گَ دَ) (اِ.) حیوانی بزرگ و نیرومند که شاخی بالای بینی اش دارد. پوستش ضخیم و پُر چین و چروک است. در هندوستان و افریقا زندگی می‌کند.


دیدگاهتان را بنویسید