دیوان حافظ – دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد

حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است
کوته کنیم قصه، که عمرت دراز باد






  دیوان حافظ - چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ترا من دوست می‌دارم ندانم چیست درمانم
نه روی هجر می‌بینم نه راه وصل می‌دانم
«انوری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

اخ و تخ کردن

(اَ خُ تَ خ. کَ دَ) (مص ل.) (عا.) عدم رضایت نشان دادن، اکراه نمودن.

اخ کردن

(اِ. ک دَ) (مص م.) (عا.) از روی ناگزیری و اکراه پولی را به کسی دادن.

اخاذ

(اَ خّ) [ ع. ] (ص.) رشوه گیر، باج گیر.

اخاذی

(~.) [ ع - فا. ]
۱- (حامص.) رشوه گرفتن، باج گرفتن.

اخافه

(اِ فَ یا فِ) [ ع. اخافه ] (مص م.) ترسانیدن، خوف در دل کسی افکندن.

اخامص

(اَ مِ) [ ع. ] (اِ.) جِ اخمص. گودی‌های کف دست و پا و میان بدن.

اخبار

( اِ) [ ع. ] (مص م.)خبر دادن، آگاه ساختن.

اخبار

( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ خبر؛ آگاهی‌ها، خبرها.

اخباری

( اَ) [ ع - فا. ] (ص نسب.)
۱- کسی که حکایت‌ها و داستان‌ها را روایت کند.
۲- کسی که فقط به ظاهر احادیث اکتفاء کند نه به دلیل‌های عقلی.

اخبیه

(اَ یِ) [ ع. ] (اِ.) ج. خباء.
۱- خرگاه، خیمه.
۲- یکی از ستارگان سعدالا خب یه، منزل بیست و پنجم از منازل قمر.

اخت

(اُ) [ ع. ] (اِ.)
۱- خواهر، همشیره.
۲- مانند، مثل، قرین. ج. اَخوات.

اخت بودن

(اُ. دَ) [ ع - فا. ] (مص ل.) (عا.) مأنوس بودن، دمساز بودن.

اخت شدن

(اُ. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل.) مأنوس شدن، اُنس گرفتن.

اختاجی

(اَ) [ تر. ] (اِمر.) = اختاچی. اخته چی: میرآخور، طویله دار، مهتر، ستوربان.

اختاپوس

(اُ) (اِ.) هشت پا.

اختبار

(اِ ت ِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) خبر گرفتن، خبرجویی.
۲- (مص م.)آزمودن، امتحان کردن.

اختتام

(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص م.) به پایان بردن، تمام کردن.
۲- (اِمص.) پایان، ختم، آخرکار.

اختتامیه

(اِ تِ یِّ) [ ع. ] (ص نسب.)
۱- پایانی، انتهایی.
۲- مراسم پایانی امری.

اختداع

(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) فریفتن، فریب دادن.

اختر

(اَ تَ) [ په. ] (اِ.) ستاره، کوکب، نجم.


دیدگاهتان را بنویسید