دیوان حافظ – دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود
تا دلِ شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود

دل که از ناوَکِ مژگانِ تو در خون می‌گشت
باز مشتاقِ کمان‌خانهٔ ابرویِ تو بود

هم عَفَاالله صبا کز تو پیامی می‌داد
ور نه در کس نرسیدیم که از کویِ تو بود

عالَم از شور و شرِ عشق خبر هیچ نداشت
فتنه‌انگیزِ جهان غمزهٔ جادویِ تو بود

منِ سرگشته هم از اهلِ سلامت بودم
دامِ راهم شِکَنِ طُرِّهٔ هندویِ تو بود

بگشا بندِ قبا تا بگشاید دلِ من
که گشادی که مرا بود ز پهلویِ تو بود

به وفایِ تو که بر تربتِ حافظ بگذر
کز جهان می‌شد و در آرزویِ رویِ تو بود




  دیوان حافظ - دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

آن جهان

(جَ)(اِ.)آخرت، جهان پس از مرگ.

آن سر

(سَ) (اِ.) کنایه از: آن دنیا، آخرت.

آن سری

(سَ) (ص نسب.) اخروی، آخرتی ؛ مق. این سری، خدایی، الهی، غیبی.

آن چنان

(چُ) (ق.) به طور، بدان گونه.

آن چنانی

(~.) (ص نسب.)
۱- (کن.) دارای وضع ناشایست و نامطلوب.
۲- (عا.)مجلل، گران قیمت.

آن کجا

(کُ) (ضم موصول.) آن که، آن کس که. آن چه.

آن گاه

(ق.)
۱- آن زمان، آن وقت.
۲- پس از آن، سپس، بعد.

آن گونه

(نِ) (ق مر.) آن سان، آن وجه.

آنابولیسم

(بُ) [ فر. ] (اِ.) فرایندهای شیمیایی ترکیبی در موجودات زنده، فراگشت. (فره).

آنات

[ ع. ] (اِ.) جِ آن.

آناتومی

(تُ) [ لا. ] کالبدشناسی، بررسی عملی و تجربی شکل و ساختار میکروسکوپی بخش‌های گوناگون بدن، تشریح. (فره).

آنارشی

[ فر. ] (اِ.)۱ - اغتشاش، هرج و مرج، بی نظمی، بی سروسامانی.
۲- خودسری مردم، وضع مملکتی که قانون نداشته باشد.

آنارشیسم

[ فر. ] (اِ.) هرج و مرج طلبی، نوعی فلسفه سیاسی که مبنای آن بر یک جامعه بدون حکومت قرار گرفته‌است.

آناس

[ ع. ] (اِ.) جمع انسان.

آنالوگ

(لُ) [ فر ] (ص.) ویژگی سیگنال یا دستگاهی که با کمیت‌هایی سروکار دارد که پیوسته تغییر می‌کند. مق. دیجیتال.

آنالیز

[ فر. ] (اِ.)
۱- عمل تجزیه فیزیکی یا منطقی جسم، تجزیه.
۲- شاخه‌ای از علم ریاضی که به مطالعه رفتار توابع از نظر حد و پیوستگی و مشتق پذیری و غیره می‌پردازد.
۳- فهرست بندی داده‌های یک مسئله و داده‌های دیگر مربوط ...

آنام

[ ع. ] (اِ.) نام، مخلوق، آفریده شدگان.

آناناس

[ فر. ] (اِ.) درخت کوچکی که در آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی می‌روید. برگ‌هایش دراز و گل‌هایش خوشه‌ای است، میوه اش درشت و لذیذ است. از آن کمپوت، مربا و ترشی هم درست می‌کنند، عین الناس، قشطه.

آناً

(نَ نْ) [ ع. ] (ق.) همان دم، در یک لحظه.

آنتراکت

(تِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- فاصله بین دو پرده نمایش، میان پرده.
۲- وقفه کوتاهی که در مدت انجام یک کار بلند و طولانی ایجاد می‌شود.


دیدگاهتان را بنویسید